۱۳۹۰ آذر ۲۹, سه‌شنبه

مجمع عمومی سازمان ملل نقض حقوق بشر در ايران محکوم کرد

مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز دوشنبه بیست و هشتم آذرماه برابر با نوزدهم دسامبر، با تصويب قطعنامه‌ای، ضمن ابراز نگرانی شدید از تداوم شکنجه و نقض حقوق بشر در ايران، سرکوب شهروندان توسط جمهوری اسلامی را محکوم کرد.
اين قطعنامه پيش‌تر و در سی‌ام آبان‌ماه با ۸۶ رای مثبت تویط کميته‌ی سوم سازمان ملل متحد به تصويب رسيده بود و به عنوان بخشی از روال قانونی، قاعدتاً می‌بايست مورد تصویب مجمع عمومی این سازمان نیز قرار می‌گرفت.
قطعنامه‌ی مذکور با ۸۹ رای موافق، ۳۰ رای مخالف و ۶۴ رای ممتنع تصويب شد.
گفته می‌شود که محمد خزائی، سفیر ایران در سازمان ملل برای جلوگیری از رای گيری در مورد اين قطعنامه غیر الزامی کوشيد، اما تلاش‌های وی با شکست روبرو شد.
این قطعنامه، با حمایت نماینده‌ی دولت کانادا، به شکنجه و رفتار بیرحمانه و غیر انسانی یا تحقیرآمیز و یا تنبیه به عنوان "نمونه هایی از نقض جدی، مداوم و مکرر حقوق بشر" در ایران استناد می‌کند.
در  اين قطعنامه از شلاق و قطع عضو، و اعدام برای جرايمی که فاقد تعريف دقيق و صريح مانند محارب، يا جنگ با خدا، هستند، به عنوان نمونه‌های فاحش نقض حقوق بشر در ايران ياد شده است.

بازداشت روح الله قاسمی، دانشجوی سابق دانشگاه شیراز

روح الله قاسمی، دانشجوی سابق دانشگاه شیراز و فارغ التحصیل رشته جامعه‌شناسی این دانشگاه در مقطع کار‌شناسی ارشد، پس از احضار به اداره اطلاعات شهر شیراز بازداشت شده و از سرنوشت وی و دلایل بازداشتش هیچ خبری در دسترس نیست.

به گزارش دانشجونیوز، بازداشت این دانشجوی سابق دانشگاه شیراز و فارغ التحصیل رشته جامعه‌شناسی این دانشگاه روز یکشنبه صورت گرفته است.
گفته می‌شود روح الله قاسمی در پی احضار از سوی اداره اطلاعات شیراز، به این اداره مراجعه و بازداشت شده است. وی که هم اکنون معلم علوم دوره راهنمایی مدارس روستایی شهرستان قائمیه می‌باشد در طول دوران تحصیل در دانشگاه شیراز چندین بار به کمیته انضباطی دانشگاه احضار شده بود. تا کنون خبری از محل نگهداری و اتهامات روح الله قاسمی در دست نیست اما به نظر می‌رسد وی در بازداشتگاه مرکزی اداره اطلاعات شیراز موسوم به پلاک ۱۰۰ به سر می‌برد.
لازم به ذکر است که وی از بیماری‌های جسمانی رنج می‌برد. بازداشت وی از سوی آشنایانش بی‌دلیل و غیر منتظره عنوان شده و بر نگرانی‌های آن‌ها افزوده است.

قائم مقام ایران خودرو تبریز از توقف تولید در این شرکت و تعطیلی آن خبر داده است.

غلامرضا صادقیان امروز در گفت‌و‌گویی، اظهار کرد: متاسفانه به رغم میل باطنی مدیران این شرکت پس از گذشت سه ماه از توقف شماره گذاری وانت پیکان باردو (تن‌ها خودرو تولیدی این شرکت) مجبور به توقف هر سه خط تولید شرکت شدیم.
وی افزود: "با توجه به اینکه نزدیک به ۴۰ هزار دستگاه وانت در حال حاضر در پارکینگ‌های این شرکت بدون مجوز شماره گذاری باقی مانده و پلیس نیز هیچ رغبتی برای اجرای دستور هیات دولت مبنی بر شماره گذاری ندارد، مدیران این شرکت برای جلوگیری از ضرردهی بیشتر مجبور به توقف تولید شدند."

با توقف تولید در این شرکت یک‌هزار و ۵۰۰ کارگر درخط مونتاژ و ده‌ها هزار نفر دیگر در شرکت‌های تولید قطعات وانت باردو بیکار می‌شوند.

عدم شماره گذاری وانت علاوه بر هزینه‌های اضافی که برای بازبینی بر دست شرکت می‌گذارد، موجب رکود سرمایه، بی‌علاقگی بخش خصوصی به سرمایه گذاری و در ‌‌نهایت اشتغال زدایی می‌شود.

گفته می‌شود همه این عواقب و مشکلاتی که دامن جامعه را گرفته از ناهماهنگی و شاید بی‌علاقه گی پلیس برای هماهنگی نشات می‌گیرد، پلیسی که باید مرجع اصلی اجرای قانون باشد، مصوبه‌ای که از سوی هیات دولت ابلاغ شده و پلیس تاکنون از اجرای آن سرباز زده است.
به گفته رضا رحمانی، نایب رییس کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی، روز سه شنبه هفته جاری وزیر صنعت، معدن و تجارت، رییس پلیس راهور، رییس سازمان ملی استاندارد و مسوولان مرتبط برای پاسخگویی به مشکلات پیش آمده برای صنعت خودرو کشور و حل مشکل وانت باردو به این کمیسیون دعوت شده‌اند.

رئیس اتحادیه کارگران قرار دادی ‌می‌گوید با اتمام قراردادهای کار در پایان سال جاری بیش از ۵ درصد از کارگران قراردادی اخراج می‌شوند.

فتح الله بیات، رئیس اتحادیه کارگران قرار دادی در گفتگو با ایلنا ضمن رد اظهارات رحیمی معاون اول رئیس جمهوری ایران که نرخ بیکاری را در ایران معادل اشتغال اتباع بیگانه اعلام کرده بود یاد آور شد: "تعداد بیکاران در ایران بیش از چهار میلیون نفر است."

رئیس اتحادیه کارگران قراردادی افزایش تعداد مقرری بگیران بیمه بیکاری را نشان از افزایش نرخ بیکاری در سال جاری اعلام کرد و گفت: "به رغم اینکه سازمان تامین اجتماعی از افزایش ۱۲ هزار نفری تعداد مقرری بگیران بیمه بیکاری در سال جاری خبر داده اما دولت همچنان معتقد است که نرخ بیکاری کاهش یافته است."

این فعال کارگری سیاست‌های اقتصادی دولت را موجب افزایش نرخ بیکاری در کشور اعلام کرد و خاطرنشان ساخت: "وضعیت بحرانی واحدهای تولیدی کشور موجب خواهد شد که نرخ بیکاری تا پایان سال جاری به ۲۰ درصد برسد."

او با بیان اینکه نرخ بیکاری اعلام شده توسط مرکز آمار ایران غیر قابل استناد است افزود: "در حال حاضر نمی‌توان فردی را با یک ساعت کار در هفته شاغل محسوب کرد؛ این در حالیست که تحقق وعده ایجاد دو میلیون و ۵۰۰ هزار فرصت شغلی با اتخاذ فرمول‌های اینچنینی در خصوص اشتغال دور از ذهن نیست."

یورش گسترده‌ی ماموران اطلاعات به منازل شهروندان بهایی سنندج

ماموران مسلح وزارت اطلاعات با یورش گسترده به منازل شهروندان بهایی شهر سنندج، اقدام به تفتیش گسترده و ضبط انواع وسائل شخصی این افراد کردند.

ماموران وزارت اطلاعات ساعت ۶ صبح روز ۲۸ آذر به منزل تعدادی از شهروندان بهایی ساکن سنندج به طور سیستامتیک یورش بردند.

به گزارش «خانه حقوق بشر ایران»، ماموران وزارت اطلاعات که به طور همزمان به منازل تعدادی از شهروندان بهایی ساکن سنندج مراجعه کرده بودند، ضمن تفتیش گسترده‌ی منازل این افراد، به ضبط کتب، سی‌دی، چندین دستگاه کامپیوتر و لپ‌تاپ و بسیاری از وسائل شخصی ایشان اقدام کردند.

این در حالیست که طبق اخبار رسیده به خبرنگار خانه حقوق بشر ایران، تعدادی از ماموران وزارت اطلاعات در این یورش، مسلح بوده و برخورد شدیدی با شهروندان بهایی این شهر داشته‌اند.

آزادی فخرالدین صمیمی شهروند بهایی ساکن قائمشهر

فخرالدین صمیمی شهروند بهایی ساکن قائمشهر که به شش ماه حبس محکوم شده بود، امروز آزاد شد.

فخرالدین صمیمی شهروند بهایی ساکن قائمشهر ۲۸ آذر از زندان آزاد شد.

به گزارش «خانه حقوق بشر ایران»، فخرالدین صمیمی که پیش از این از سوی دادگاه تجدید نظر استان مازندران به شش ماه حبس محکوم شده بود، پس از گذراندن نیمی از دوران محکومیت خود، ۲۸ آذر از زندان آزاد شد.

لازم به ذکر است که پیش از این، وی در تاریخ ۱۰ خرداد ماه ۱۳۸۹ بازداشت و در تاریخ ۴ تیر ماه همان سال آزاد شده بود.

د‌ه‌ها خبرنگاران ایرانی مقیم داخل و خارج از کشور با انتشار بیانیه‌ای خواستار ‌آزادی بی‌قید و شرط حسن فتحی شدند.

حسن فتحی پس از مصاحبه با بی بی سی درباره انفجار یکی از پادگان‌های سپاه در حومه ملارد بازداشت شد.

خبرنگاران، که برخی از آن‌ها در داخل کشور زندانی هستند، در بیانیه خود از این که در ایران حتی حرف زدن درباره برخی مسائل جرم به شمار می‌رود، انتقاد کرده‌‌اند. آن‌ها نوشته‌اند:«از حبس حسن فتحی، و این که در سرزمین ما برخی اندیشیدن را گناه می‌دانند و زندان را که باید مجمع بدکاران باشد، مأمن اندیشمندان کرده‌اند، انگار کسی به شگفتی نیفتاده است، کمتر صدایی بلند به گوش می‌آید. اما در جهان امروز، قبیح است روزنامه نویس را به حبس انداختن؛ آبرو برای کشور و حکمرانانش باقی نمی‌گذارد.»

نویسندگان بیانیه تاکید کرده‌اند که حسن فتحی «گناهی» جز صحبت در حوزه سیاست خارجی و طرح مسایلی که «شباهت به نظر صاحبان قدرت نمی‌برد»، نداشته است.

روزنامه‌نگاران از نمایندگان مجلس پرسیده‌اند که با استناد به کدام قانون حسن فتحی به زندان افتاده است و چرا باید ایران «بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران» باشد؟ آن‌ها خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی نوشته‌اند:« وقتی نمایندگان چنین قانونی تصویب نکرده‌‌اند، به استناد کدام اختیار کسی مانند حسن فتحی به حبس است.» در این بیانیه از «آن ها که در دولت‌اند» خواسته شده است «یک صد دفاعی که از کارمندان رسانه‌ای خود می‌کنند برای یک روزنامه‌نگار مستقل هم به کار اندازند.» زیرا «در شأن ایرانیان نیست که هم‌چنان وطنشان را بزرگ‌ترین زندان روزنامه‌نگاران جهان بنامند.»

عبور از خط قرمز

حسن فتحی روز یک‌شنبه ۲۲ آبان، یعنی به فاصله یک روز پس از گفت‌و‌گو با بخش خبری شبکه تلویزیونی بی‌بی سی فارسی درباره انفجار پادگان‌ سپاه در بیگدنه ملارد دستگیر شد.

خبرگزاری فارس او را «همکار شبکه فارسی بی‌بی سی در تهران» قلمداد کرد که «به اتهام تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب، بازداشت شده است.»

در بیانیه خبرنگاران معترض به دستگیری حسن فتحی آمده است: «حسن فتحی، روزنامه‌نگار مستقل چند هفته‌ای است به محبس افتاده، نه پیداست چه کسی به بندش کشیده و نه افشا شده است که چرا. همین قدر گفته می‌شود او به بند است تا دیگران عبرت بگیرند و حذر کنند از نقد و تحلیل و ورود به خطوط قرمز. او بی‌جرم و بی‌جنایت، بی‌حکم و بی شکایت به زندان است.»

شبکه تلویزیونی فارسی بی‌بی‌سی بارها اعلام کرده که هیچ همکاری در ایران ندارد. پیش از حسن فتحی نیز گروهی از مستندسازان به همین اتهام روانه زندان شده بودند.

شبکه تلویزیونی فارسی بی‌بی سی در ارتباط با انفجاری که در بیدگنه رخ داد، با چند نفر از جمله با حسن فتحی مصاحبه کرد. حسن فتحی در این مصاحبه گفته بود:«با توجه به صحبت‌های اخیر درباره احتمال حمله نظامی علیه ایران، مردم تهران هراسان و وحشت زده شده بودند و می‌ترسیدند که مبادا حمله نظامی شده باشد.»

او در این مصاحبه هم‌چنین به تحریم‌ها اشاره کرده و گفته بود:«به لحاظ تحریم‌هایی که روی ایران در موارد تسلیحاتی و نظامی هست، جهاد خودکفایی روی تحقیقات نظامی و فناوری نظامی غیرعرفی کار می‌کند. دود سفیدی که برفراز منطقه انفجار دیده می‌شود، مربوط به تسلیحات متعارف نظامی نیست و باید از عبور افراد متفرقه به این منطقه جلوگیری می‌شد، کما این‌که جلوی برخی امدادگران برای ورود به منطقه را گرفتند.»

فضای اتهام

در انفجاری که روز ۲۱ آبان‌ماه در زاغه مهمات یکی از پادگان‌های سپاه در بیدگنه، نزدیکی ملارد رخ داد، حسن تهرانی، کسی که او را «بنیانگذار برنامه موشکی سپاه» می‌نامیدند به همراه ۳۶ نفر از نیروهای سپاه پاسداران کشته شدند.

به باور ناظران فضای حاکم بر ایران فضای اتهام است. بویژه با طرح شدن مسایلی نظیر «آغاز جنگ” با ایران، «جنگ سایبری با ایران» و یا «دست داشتن اسرائیل و آمریکا در انفجارها و ترورهای دو ساله اخیر». در این شرایط خطر بازداشت و زندان بیش از همه خبرنگاران را تهدید می‌کند. خبرنگارنی مانند حسن فتجی که جرات کنند از خط قرمز‌ها عبور کنند و درباره این حوادث حرف بزنن

پرتاب‌کننده کفش به سمت احمدی‌نژاد بازداشت شد


محسنی‌اژه‌ای، سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری امروز، از دستگیری فردی که به سمت محمود احمدی‌نژاد کفش پرتاب کرده بود خبر داد و گفت: درباره این فرد تحقیقات ادامه دارد ضرورتی برای شکایت دولت وجود نداشت و این مسئله جزو مسایل مدعی‌العموم است زیرا توهین به مقامات رسمی در حین انجام وظیفه جرم است...

در جریان سخنرانی محمود احمدی نژاد در مراسم سالگرد فوت عوضعلی کردان، وزیر کشور دولت نهم، گروهی از معترضین – از جمله جمعی از کارگران اخراجی و بیکاران- به سر دادن شعار علیه رئیس دولت پرداخته بودند.

در این میان مردی میانسال که کارگری فقیر و دستمزد نگرفته طی یکسال اخیر بود، با نزدیک شدن به محل سخنرانی احمدی نژاد، به شرح مشکلات خود و دیگر کارگران پرداخته و به سوی احمدی نژاد کفش پرتاب کرد که با عکس‌العمل سریع رئیس دولت، کفش‌ها به وی برخورد نکرد، اما حاضرین در مراسم این مرد میانسال را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند.

راه و رسم کینه جویی ها لعنت ابلیس را برمی انگیزد.../ دستنوشته زنداني سياسي

دست نوشته ای از زندانی سیاسی ارژنگ داودی منتشر شده است. در این دست نوشته به بخشی از رفتارهای وحشیانه فردی بنام مردانی رئیس زندان گوهردشت کرج پرداخته است.

متن دست نوشته به قرار زیر می باشد:

با درود به تمامی جانباختگان راه آزادی،

هم میهنان گرامی ،

راه و رسم کینه جویی ها

چندان دور از مردی و مردمی است

که لعنت ابلیس را برمی انگیزد

از پاییز 1363 تاکنون سالهای زیادی را در زندانهای گلف اهواز ، مرکزی بندرعباس ، اوین و رجایی شهر بسر برده و حداقل 11 تن از روسای زندانهای رژیم ولایت فقیه را تجربه نموده ام ولی اینک بدینوسیله با صراحت تمام اعلام می دارم که هیچ یک از آنان در مقایسه با رئیس فعلی زندان رجایی شهر دژخیم تر و تا به این حد و پایه رفتاری ضد بشری از خود بروز نداده اند.

زیرا آنچنان روی رئیس سابق حاج کاظم را سفید کرده که زندانیان با نیش و کنایه می گویند صد رحمت به کفن دزد قبلی؟!

زندانیان به طعنه و شوخی عنوان می کنند که با اندکی پس و پیش کردن حقوق نابظاهری این فرد که مردانی است می توان به بنام باطنی او یعنی نامردی رسید زیرا در حقیقت نه تنها خصلت ذاتی اش نامردی بوده ولی به مصداق مثل معروف که می گویند ”برعکس نهند نام زنگی کافور ریاکارانه" به مردانی تغییر سوری یافته است.

موارد دهگانه زیر از سوی اینجانب به عنوان مشتی نمونه از خروار و به منظور قضاوت همگان اعلام می گردد.

1- بیش از نیمی از دوران تصدی این دژخیم در زندان رجایی شهر را در سلولهای تنگ و تاریک انفرادی و فاقد سرویسهای بهداشتی سپری کرده ام و علیرغم بوفور سوسک ، شپش و موش در آن سلولهای کثیف که از لحظه ورود موجب بروز امراض های پوستی می شود هر بار با علم به اینکه اینجانب در سلولهای فاقد دستشویی از خوردن غذا امتناع می ورزم مدت مقرر تحمل انفرادی را تا میزان دوبرابر تمدید نمود است.

2- هنگام انتقال دسته جمعی زندانیان سیاسی و امنیتی به بند 4 سالن 12 در اواخر سال 89 تمام وسایلی که بدون دلیل از زندانیان ضیط کرده بودند حداکثر تا اوایل سال 90 به آنها بازگردانده شد ولی ظاهرا تمام وسایل مرا و از جمله 3 عدد ملحفه ؟!مصادره شده زیررا تاکنون مستردد نگردیده است.

3- رادیوهای چند موج توقیف شده نیز به زندانیان تحویل داده شد ولی رادیوی کوچک مرا که از همه قدیمی تر است هنوز در انبار حفاظت اطلاعات خاک می خورد وشاید هم رادیویی که هنگام تحویل شکسته و خراب بود به مورد استفاده پرسنل حفاظت اطلاعات درآمده باشد.

4- پس از انتقال به بند 4 یک سلول 5 متر مربعی لخت و عور تحت عنوان اتاق در اختیار این جانب قرار داده شد که فاقد موکت و روشنایی بود و تاکنون نیز از تعمیر و جوشکاری آهن های شکسته ای که هرآن می تواند حادثه ساز گردد خودداری شده است.

5- پرونده پزشکی اینجانب در بهداری زندان رجایی شهر نشان می دهد که از کمترین مراقبت پزشکی محروم بوده ام و به ناچار نه تنها بخشی از داروهای مورد نیاز خود که حتی عینک مطالعه و البسه مورد نیازم را از طریق دیگر زندانیان تامین نموده ام .لازم به یاداوری است به این عبارت که سازمان زندانها از سالها پیش البسه به زندانیان نمی دهد و لباس همه زندانیان از طریق خانواده هایشان تامین می گردد.

6- یک مورد یکی از اعضای حراست زندان بنام رستگار در حضور فرمانده اش بنام شجاعی و به تاکید ایشان و صرفا از روی غرض و مرض تمام داروهای مرا به بهانه اخذ تایید مجدد از بهداری همراه خود برد ولی هرگز آنها را به بهداری تحویل نداد چون همه داروها تنها پس از تایید بهداری در اختیار زندانی قرار می گیرد.

7- در موردی دیگر رئیس جدید بهداری زندان بنام فیاض به علت اینکه در تابستان امسال در اثر شکنجه های اعمال شده در بند 209 اوین علاوه بر کتف راست ، گوش چپم نیز آسیب دیده و شدیدا عفونت کرده بود از ... اینجانب به پزشک متخصص خوداری نمود مبادا که برایش مسئله ساز شود و همانند رئیس قبلی آقای دکتر ... که پزشکی حاذق ، انساندوست و با حس مسئولیت بود از کار برکنار شود.

8- جیره غذایی من از سوی زندان دوبرگ کاغذ تحت عنوان نان می باشد که فاقد کیفیت است لازم به یادآوری است که هیچ یک از انواع نان از طرف فروشگاههای زندان عرضه نمی شود.

9- در دوران تصدی دژخیم فعلی زندان رجایی شهر نیز کمافی السابق حق استفاده از کتابخانه زندان را ندارم.

10- از همه بدتر اینکه از تاریخ 11/9/89 تاکنون یعنی بیش از یکسال از ملاقات با خانواده محروم و از تاریخ 3/11/89 تا کنون یعنی قریب به یکسال از تماس تلفنی نیز منع شده ام و این نیز در حالیست که در دوران رئیس پیشین زندان هر از گاهی فقط تلفن یا ملاقات مرا آنهم فقط برای حداکثر یکماه ممنوع می کردند.

اینکه به هر دلیلی زندانی را از زندان خارج کنند هنگام بازداشت علاوه بر بازرسی بدنی در بدو ورود متعاقبا به سالنی موسوم به قرنطینه برده می شود و در آنجا به بهانه بازرسی مجددا حتی دمپایی های زندانی را پاره می کنند اصطلاحا به آن تیغ زدن می گویند و این موضوع عنوان می شود که دمپایی بلااستفاده گردد.

البته این عمل از عجایب روزگار است و از ابتکارات منحصر به فرد دوران تصدی دژخیم فعلی زندان است.

آمار اداری زندان نشان می دهد که میزان مصرف داروهای اعصاب و روانگردان در حال حاضرحداقل 3 برابر شده که بدون تردید به علت جو خفقان و فشارهای زائد الوصفی است که در نتیجه قدرت نمایی دژخیم فعلی به زندانیان وارد می شود .

البته زندانیان متفق القول هستند که اینهمه پلیدی و پلشتی در نتیجه القاعات افرادی مانند خادم معاون اجرایی زندان و فرجی نژاد مسئول حفاظت اطلاعات زندان است ولی هرچند درخبث طینت و بدذاتی امثال فرجی نژاد جای هیچگونه شک و شبحه ای نیست ولی این همه نامردی در حق کسی که قریب به 13 سال را در زندانهای رژیم گذرانده و قریب به 60 سال سن دارد فقط به دستور افرادی با خصلت های ضد بشری مباح و جایز می شود و من شخصا دژخیم فعلی زندان یعنی شخص مردانی را مسئول مستقیم می دانم وگرنه از جوانک معلوم الحال و کردتبار بنام فرجی نژاد که به قول زندانیان کرد روی جاشها را سفید کرده بدون چراغ سبز رئیس زندان چنین کارهایی بر نمی آید .

در پایان و برای نمونه سه تن از زندانیان عادی به نامهای حسن شریفی معروف به حسن بلبل(ترانه های انقلابی) ، محمد گودرزی و حسین کریمی معروف به حسین قزوینی که در دوران تصدی دژخیم فعلی بارها مورد وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفته اند به فعالان حقوق بشری و بویژه جناب آقای احمد شهد معرفی می شوند تا همگان بدانند آنچه بر زندانیان سیاسی می رود در مقایسه با رفتارهای قرون وسطایی با زندانیان عادی بسیار ناچیز و قابل اغماض است.

ارژنگ داودی

زندانی سیاسی،شاعر و نویسنده
آذر

دادگاه کامران رحیمیان و فاران حسامی دو تن از مرتبطین با دانشگاه آنلاین بهائیان(موسسه علمی) در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد

به گزارش جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، دادگاه این دو شهروند بهائی در روزهای چهارشنبه ۲۳ آذر و شنبه ۲۶ آذرماه به اتهامات مشابه "عضویت در جامعه بهائی"(ماده ۴۹۹) و "اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی"(ماده ۶۱۰) برگزار شد.
.

پیش از این دادگاه هفت تن دیگر از مرتبطین با این دانشگاه به اتهام ماده ۴۹۹ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برگزار شده بود که این افراد در مجموع به سی سال حبس تعزیری محکوم شده بودند.


لازم به توضیح است که کامران رحیمیان به همراه همسر خود فاران حسامی در تاریخ ۲۲ شهریور ماه امسال در پی احضار به شعبه پنج دادسرای اوین بازداشت شده بودند که خانم حسامی در اوایل آذرماه امسال با قید وثیقه آزاد شده بود.



آقای کامران رحیمیان تا پیش از برگزاری دادگاه در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می‌شده است و پس از برگزاری دادگاه به قرنطینه زندان رجائی‌شهر کرج منتقل شد. پیشتر نیز ۷ تن دیگر از مرتبطین با دانشگاه آنلاین بهائیان به این زندان منتقل شده بودند.

... تا چند روز ديگر، پدرم در معرض اعدام قرار مي گيرد/ 20بار محاكمه + شكنجه و بازجويي

میترا پورشجری فرزند محمدرضا پورشجری وبلاگ‌نویس زندانی می‌گوید: «تا چند روز دیگر پدرم به اتهام “محاربه و سب‌النبی” محاکمه می‌شود و ممکن است وعده‌ها و تهدید‌های اعدام به واقعیت تبدیل شود.

قبل از محاکمه پدرم بارها تهدید به اعدام و صدور این حکم شده و می‌ترسم از این‌که آن‌ اعدام‌های نمایشی دوران انفرادی مقدمه‌ای برای صدور این حکم باشد.»

بازداشت، انفرادی طولانی مدت، شکنجه و در پی آن آسیب جسمی وعدم رسیدگی پزشکی، اتهام‌های سنگین و حکم‌های شدید روند نام آشنایی است که بیش‌تر زندان سیاسی در ایران آن را تجربه کرده می‌کنند. روندی که محمدرضا پورشجری وبلاگ‌نویس ۵۱ ساله و نویسنده وبلاگ‌ «گزارش به خاک ایران» آن را با سختی‌های مضاعفی تحمل کرده است.

پورشجری بعد از تحمل هفت ماه سلول انفرادی در دادگاه اول خود که دادگاهی غیرعلنی و بدون حضور وکیل برگزاد شد به اتهام «توهین به رهبری» و «اقدام علیه امنیت ملی» به سه سال زندان محکوم شد. در دادگاهی که در چند روز آینده نیز برگزار خواهد شد این وبلاگ‌نویس با اتهام «محاربه» و «سب‌النبی» محاکمه خواهد شد.

متیرا پورشجری دختر این این وبلاگ‌نویس در این مورد برگزاری این دادگاه گفت: «روز چهار شنبه آخرین دادگاه پدرم به اتهام «سب‌النبی» و «محاربه» در شعبه ۱۰۹ دادگاه انقلاب کرج برگزار خواهد شد.

قرار بود این دادگاه در تاریخ یکم تیر ماه امسال برگزار شود که قاضی دادگاه آقای غلام سرابی آن را به ۳۰ آذر ماه موکول کرد.»


وی در مورد وضعیت پدرش در این مدت زندان گفت: «در این ۱۶ ماه بازداشت خیلی بلا بر سر پدرم آمده و خیلی آزار دیده است که بسیاری از رسانه‌ها حتا از آن اطلاع نیز نداشته‌اند. بدون هیچ دلیلی چند ماه قبل پدرم از از زندان رجایی‌شهر به زندان قزلحصار منتقل کرده‌اند و ایشان الان در این زندان هستند.

وضعیت جسمی پدرم بسیار بد است، از بیماری کلیه و ناراحتی گوارشی رنج می‌برد. به خاطر شکنجه‌هایی که شد و ضربه‌ای که به سرش زده شده، از ناحیه سر آسیب دیده است. به طوری که چندین بار در زندان بیهوش شده و به سختی قادر به حرکت کردن بود.

با این وضعیت از امکانات پزشکی و رسیدگی پزشکی لازم هم برخودار نیست.»

میترا پورشجری با نقض حقوق پدرش اشاره می‌کند و این‌که از حقوق قانونی خود مثل داشتن وکیل محروم بوده است: «از ابتدای بازداشت ایشان از داشتن وکیل محروم بوده است و هر کدام از وکلا مثل آقایان شریف و دادخواه برای گرفتن وکالت ایشان به دادگاه مراجعه کرده‌اند، اجازه گرفتن پرونده را پیدا نکردند.

قاضی دادگاه حتا به پدرم گفت که نمی‌تواند این وکلا را داشته باشد و باید وکیل تسخیری بگیرد، اما او حاضر نشده که وکیل تسخیری داشته باشد.

این در حالی است که اتهام پدرم یک اتهام سنگین است که حکم اعدام در پی دارد، حکمی که مسئولین قضایی او را به آن تهدید هم می‌کنند. اما با این وجود او حق داشتن وکیل ندارد.»

از میترا پورشجری در مورد نحوه بازداشت پدرش سوال کردم که وی پاسخ داد: «پدرم، محمدرضا پورشجری در تاریخ ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ در منزلش در کرج بازداشت شد. او را بعد از بازداشت به سلول‌های انفرادی زندان رجایی‌شهر منتقل کردند. مدت هفت ماه پدرم در سلول انفرادی مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفت.

آن‌قدر فشار این شکنجه‌ها شدید بوده که وی یک‌بار در زندان با شیشه عینکش دست به خودکشی می‌زند. این شکنجه‌ها موجب آسیب به سرش شد که وضعیت جسمی بدش در زندان به همین خاطر است.

حتا او را دو بار می‌برند و به صورت نمایشی اعدام می‌کنند. وی در زندان مدام به خاطر همین ضربه‌ای که سرش وارد شده بیهوش می‌شود. چند ماه قبل به هوای این‌که او را به بیمارستان منتقل می کنند، از زندان رجایی‌شهر بیرون آوردند، اما بعد فهمیدیم که به جای بیمارستان پدرم را به زندان قزلحصار منتقل کرده‌اند و اصلا هیچ وقت به بیمارستان منتقل نشده است.»


پورشجری در مورد شکنجه‌ها و اعدام نمایشی بیش‌تر توضیح داد و گفت: «پدرم را هر روز در دوران هفت ماه انفرادی به بازجویی می‌بردند و مورد بازجویی و فشارهای جسمی و روحی شدید قرار می‌دادند. پدرم تعریف کرد که نزدیک به ۲۰ بار او را به جایی شبیه دادگاه که چهار روحانی در آن حضور داشتند بردند.

در بازجویی‌ها مدام به او فحاشی می‌کردند. خودش می‌گفت که آن‌قدر سیلی و شوکر به او زدند و فشارهای روانی به او تحمیل شد که در ماه دوم بازداشت دست به خودکشی زده است. چون شنیده بود که اگر دست به خودکشی بزند فشارها و شکنجه‌ها نسبت به زندانی کم‌تر می‌شود.

بعد از خودکشی وی را به بهداری منتقل می‌کنند و او را از مرگ نجات می‌دهند. حتا او را با ضرب و شتم در همان حال از بیهوشی در می‌آورند و به او می گویند که تنها به این دلیل تو را نجات دادیم که می‌خواهیم خودمان اعدامت کنیم و صندلی را از زیر پایت بکشیم. این مساله هست که برای ما لذت بخش است.

قبل از دو بار اجرای حکم نمایشی اعدام حتا به او می‌گویند که برای دخترت وصیت‌نامه بنویس. این اعدام نمایشی بسیار او را از نظر روحی تحت فشار قرار داده بود.»

میترا پورشجری با اشاره به اینکه تا مدت‌ها بعد از بازداشت پدرش از وضعیت و محل نگهداری وی مطلع نبوده، گفت: « بعد از چند روز غیبت پدرم و خاموشی چراغ‌های خانه‌اش، همسایه‌ها که از غیبت او به خاطر تنها زندگی کردنش شک می‌کنند، وارد خانه می‌شوند و می‌بینند که خانه به هم ریخته است.

بعد از این‌که من از مشهد به تهران آمدم و وضعیت خانه را دیدم، متوجه شدم که بازداشت شده، اما تا هفت ماهی که وی در سلول‌های انفرادی زندان رجایی‌شهر بود، هیچ اطلاعی از وضعیت او نتوانتسیم به دست بیاوریم.

در تمام آن هفت ماه به هر جایی که می‌شد مراجعه کردیم، حتا بارها به زندان رجایی‌شهر مراجعه کردیم، اما می‌گفتند نام چنین زندانی در لیست زندان نیست، این در حالی بود که ما فهمیده بودیم که او در زندان رجایی‌شهر است، اما کسی پاسخ ما را نمی‌داد. من زمانی از وضعیت پدرم اطلاع پیدا کردم که خود من را به ستاد خبری اطلاعات مشهد احضار کردند. آن‌جا بود که من فهمیدم پدر کجا است و در چه شرایطی به سر می‌برد.»

پیگیری‌های دختر این وبلاگ‌نویس اما نتیجه‌ای تاکنون در برنداشته و به جای آن خود مورد تهدید قرار گرفته است. وی در این خحصوص می‌گوید: «من به همه جا مراجعه کرده‌ام، پیش دادستان کرج، قاضی دادگاه، دادیار و اجرای احکام زندان و هر جایی که لازم بوده برای پدرم رفته‌ام بسیاری از مسئولین پدرم را به گرفتن حکم اعدام تهدید کرده‌اند.

می‌گویند اتهامش محاربه است و حکمش اعدام است. چنین آدمی حق هیچ چیزی را ندارد. حتا خود من نیز بارها تهدید شده‌ام که اعدام می‌کنند.

می‌گویند تو هم مثل پدرت هستی. حتا یک‌بار به من اتهام زدند که بهایی هستم.
چند بار در ستاد خبری اطلاعات در مشهد مورد بازجویی‌های سه چهار ساعته قرار گرفتم. می‌گفتند که نباید به هیچ عنوان با رسانه‌ها صحبتی کنم. حتا می‌گفتند که پدرت اعدام خواهد شد و تو بهتر است که از ایران بروی.

میترا پورشجری در مورد وضعیتش پدرش در زندان قزلحصار گفت: «پدرم در حال حاضر در یک اتاق چهل نفری همراه با زندانیان معتاد نگهداری می‌شود، قبلا اعتراض کرده بود که چرا باید در بندی باشد که زندانیان آن‌جا قاتلان و اشرار هستند.

بعد از این اعتراض‌ها او را به اینجا منتقل کرده و حالا در کنار زندانیان معتاد به سر می‌برد. هفته پیش نیز مأمورین زندان پدرم را در زندان قزلحصار مورد ضرب و شتم قرار داده و به او شوکر زده بودند. دلیلشان هم این بوده که در زندان نماز نمی‌خواند. این ضرب و شتم برای پدرم با آن وضعیت جسمی بسیار خطرناک است و حال او را بدتر کرده است.»

میترا پورشجری در پایان به «خانه»ی ما گفت: «در این ۱۶ ماه به من و پدرم خیلی سخت گذشته است، من از بسیاری از گروه‌ها و رسانه‌ها درخواست کمک کردم، اما در این مدت خیلی کم در مورد وضعیت پدرم اطلاع‌رسانی شد و گروه‌های مدافع حقوق بشر پیگیری کردند. من از آن‌ها می‌خواهم که به پدرم کمک کنند.

تا چند روز دیگر پدرم به اتهام «محاربه و سب‌النبی» محاکمه می‌شود و ممکن است وعده‌ها و تهدید‌های اعدام به واقعیت تبدیل شود. قبل از محاکمه پدرم بارها تهدید به اعدام و صدور این حکم شده و می‌ترسم از این‌که آن‌ اعدام‌های نمایشی دوران انفرادی مقدمه‌ای برای صدور این حکم باشد از همه گروه‌ها و مدافعان حقوق بشر می‌خواهم که به وضعیت پدرم توجه کنند و ما را تنها نگذارند.»

عدم رسیدگی به وضعیت نامناسب جسمی مسعود باستانی

مسعود باستانی روزنامه‌نگار زندانی دچار مشکلات جسمی جدی شده است اما مسئولان زندان رجایی شهر از رسیدگی به این مشکلات خودداری می کنند.
  با اینکه خانواده این روزنامه‌نگار، یکی از مشکلات این رونامه نگار زندانی را بیماری خونی عنوان می کنند که در زندان به آن دچار شده و با وجود انجام آزمایش خون و تایید این موضوع ، باز هم مسئولان زندان رجایی‌شهر به این مشکل او توجهی نمی‌کنند.

مسعود باستانی از زمان بازداشت تا کنون حتی یک روز هم به مرخصی نیامده و مدت دو سال و نیم گذشته را در زندان گذرانده است. این روزنامه‌نگار به ۶ سال زندان و پرداخت جزای نقدی سنگین محکوم شده است . دادستان تهران تا کنون با درخواست مرخصی استحقاقی و استعلاجی وی مخالفت کرده است.

یوسف ندرخانی یک سال دیگر در زندان خواهد ماند !

یو.سف ندرخانی دست کم باید یک سال دیگر را در زندان بماندتا پس از آن تکلیف حکم بحث برانگیز او مشخص شود.

به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران "محبت نیوز"، سایت پرزنت تروث كه عمومن اخبار مربوط به ندرخانی و دیگر همفكران ( غیر تثلیثی ) آنان را از قول منابع نزدیك به ایشان منتشر می كند نوشت، "مقامات قضایی ایران می خواهند از این فرصت یک ساله استفاده کنند تا بتواند به گفته خودشان ندرخانی را به اسلام بازگردانند".

دمارس مسئول این وب سایت گفت: "رئیس قوه قضاییه، آیت الله صادق لاریجانی به قاضی دادگاه رشت دستور داده است که "به مدت یک سال هیچ کاری نکنید."

ایشان از قول یکی از وکلای ندرخانی نقل کرد: "دستور این بود که در مدت تعیین شده حکمی صادر نشود و ندرخانی در زندان بماند.

همچنین به دادگاه گفته شده است تا از هر وسیله برای وادار نمودن ندرخانی و بازگشت او به اسلام استفاده کنند."

با افزایش فشار های بین المللی برای آزادی این دگراندیش مذهبی، دادگاه رشت تصمیم گرفت تا حکم سید علی خامنه ای را هم درباره اعدام شدن یا نشدن ندرخانی جویا شود. نقش رهبر جمهوری اسلامی در خبر اخیر مبنی بر ادامه بازداشت ندرخانی به مدت یک سال در زندان هنوز مشخص نیست.

"یوسف ندرخانی" ۳۶ ساله كه همفكرانش از وی بعنوان كشیش خطاب می كنند وابسته به گروهی موسوم به "كلیسای ایران" است كه در ۲۰ مهرماه ۱۳۸۸ تاكنون در زندان رشت بسر می برد وی متهم است که در سن ۱۹ سالگی از دین اسلام خارج شده است.

یک زندانی در ایلام اعدام شد

 معاون دادستان عمومی و انقلاب اسلامی ایلام گفت: صبح روز یک‌شنبه، ۲۷ آذر، یک زندانی پس از ۵ سال متواری‌بودن، در ایلام به دار آویخته شد.

«علی خسروی‌زاد»، در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: صبح امروز، یکشنبه، متهم "ج.الف" با حضور دادستان عمومی و انقلاب، رییس زندان مرکزی ایلام و جمعی از مجرمان این زندان در زندان مرکزی ایلام اعدام شد.

وی تصریح کرد: حکم اعدام "ح. الف" که دو سال پیش اقدام به ربودن یک زن کرده و او را مورد تجاوز قرار داده بود و در مدت متواری بودنش، اقدام به قاچاق مواد مخدر زیادی از جمله شیشه و کراک کرده بود، امروز ساعت شش بامداد اجراء شد.


معاون دادستان ایلام با بیان اینکه با قانون‌شکنان و متجاوزان به ناموس مردم، با جدیت تمام برخورد خواهد شد، خاطرنشان کرد: رای صادره از سوی دادگاه کیفری استان پس از اعتراض متهم در شعبه ۳۵ دیوان عالی کشور مورد بررسی و تایید قرار گرفت و پس از استیذان رئیس قوه قضاییه و رد شدن تقاضای عفو این فرد از سوی کمیسیون عفو و بخشش این قوه، حکم اعدام به اجراء درآمد

اسامی ۸۵ تن از بازداشت شدگان اعتراضات تبریز

در پی اعتراضات به خشک شدن دریاچه ارومیه و بی توجهی مسدولین مربوطه ناآرامی هایی در طی ۱۰ روز در مراکز استان های آذربایجان غربی و شرقی شکل گرفت که منجر به بازداشت صدها تن از شهروندان در این دو استان شد.

اکثر بازداشت شدگان در ساعات اولیه این تجمعات به صورت فله ای و با تعهد و یا سپردن کفالت از بازداشتگاه های متعلق به پلیس آزاد شدند.

اخیرا دادگاهی در تبریز ۱۲۸ تن از بازداشت شدگان را به اتهام اخلال در نظم عمومی و تخریب اموال عمومی محاکمه کرده است.

اسامی ۸۵ تن از بازداشت شدگان به شرح زیر است:

۱ - اکبر شفیع اصل ۲ - پیمانقربانی ۳ - رضا بردبار ۴ - فرخ تقی لو ۵ - اصغر لطفی ۶- وحید برزگری ۷ - الهوردی قربانی ۸ - نورالدینزارع پور ۹ - سعید حسن زاده ۱۰ - مسعود پیدایی ۱۱ - میکائیل عباسی ۱۲- وحید شاهدی ۱۳- علیرضانقشی ۱۴- علی جبرائیل زاده ۱۵- محمد محمدپور ۱۶ - حامد نیکنام ۱۷ - امیر اکبری ۱۸- علی محمدی ۱۹- مرتضی صباغ ۲۰ - عادل دانا پور ۲۱ - رامین قلی پور ۲۲ - نجف خندانی ۲۳ - سید مرتضی موسوی پور ۲۴ - امیر بوذری ۲۵ - سیامکلندرودی ۲۶ - نادر عامری ۲۷ - بهرام فراوان ۲۸ - مسعود جلیل زاده۲۹ - چنگیز خرسندی ۳۰ - سامان جهان پور ۳۱ - محمد احمدی ۳۲ - فرمان فتحی۳۳ - مهدی زارع ۳۴ - عبدالحسین تنهاگو ۳۵ - یوسف اصغری شربیانی ۳۶ - احمد حضرتی ۳۷ - مهدیمحمدپور ۳۸ - نادر نوروزی ۳۹ - سعید ذاکری ۴۰ - صابر محمدزاده ۴۱ - رضا صمصامی ۴۲ - جمال انداز ۴۳ - حسینمقتدر ۴۴ - هادی دادادش پور ۴۵ - کاوه رستم پور ۴۶ - حامد شهابی ۴۷ - مهدی شریف ۴۸ - مجید زیرک ۴۹ - سعید ابراهیمزاده ۵۰ - علی اخلاقی ۵۱ - علی زادباقر ۵۲ - ناصر فتحی ۵۳ - پرویز سعدیان ۵۴ - محسن علیشاهی ۵۵ - قدرت اللهیوسفی ۵۶ - سعید شریفی ۵۷ - ابوالفضل بخشی پور ۵۸ - علی حسن زاده ۵۹ - پیمان آتش ۶۰ - رضا شیری ۶۱ - محمد پاشازاده۶۲ - امید ابراهیم پور ۶۳ - شهریار کبیر ۶۴ - محمد خبازی ۶۵ - اصغر احمدی زاده ۶۶ - میرعلی اصغر مختار پور ۶۷ - محمداسماعیلی ۶۸ - رضا خوش بهار ۶۹ - بهنام علی محمد ۷۰ - وحید غلام پور گلزار۷۱ - علی پورحیدر ۷۲ - مقصود شریفی ۷۳ - علی ابرلو ۷۴ - ستار احمدی فر ۷۵ - مهریار قربانی ۷۶ - حسن قنبری ۷۷ - محسن گلستان ۷۸ - ناصر نوری ۷۹ - بهنام چمنی ۸۰ - بهراد خدایاری ۸۱ - مرتضی قربانی ۸۲ - علیرضا اظهری ۸۳ - تقی مولوی۸۴ - جعفر پوربیگ ۸۵ - حسن زادباقر

یورش خونین باندهای مافیایی به زندانیان معترض در زندان گوهردشت کرج

  درگیری خونین باندهای مافیایی زندان با زندانیان معترض به شرایط قرون وسطایی و طاقت فرسا در زندان گوهردشت کرج.

مدتی پیش در طی یک درگیری خونین در بند ۱ زندان گوهردشت کرج ،باند مافیایی زندان به زندانیانی که نسبت به شرایط غیر انسانی اعتراض می کنند با چاقو و سایر ابزار تیز یورش برده و تعدادی از آنها را بشدت مجروح کردند.

یکی از زندانیانی که در اثر این یورش بشدت زخمی و به بهداری زندان منتقل شد ، زندانی حسن حسینی می باشد.این زندانی در حالی که در اثر ضربات چاقو بشدت زخمی و دچار خون ریزی بود . بدون درمان به سلولهای انفرادی بند ۵ منتقل کردند.

زندانی حسن حسینی بارها مورد یورش باندهای مافیایی زندان قرار گرفته و هر بار آماج ابزار تیز باندهای مافیایی قرار گرفته است.

باندهای مافیایی زندان زیر نظر و بدستور مردانی رئیس زندان ،خادم معاون وی و فرجی نژاد رئیس اطلاعات زندان گوهردشت کرج اقدام به فروش مواد مخدر در زندان می نمایند،باندهای مافیایی در موارد متعددی برای سرکوب زندانیان سیاسی و همچنین زندانیان معترض به شرایط قرون وسطایی بکار گرفته می شوند. درگیری باندهای مافیایی با زندانیان معترض تا به حال منجر به قتل تعدادی از زندانیان و معلول کردن تعدادی از آنها شده است.

بهروز جاوید تهرانی مجددا محاکمه شد

صبح امروز زندانیان سیاسی فرزاد مددزاده،صالح کهندل،محمد علی منصوری و بهروز جاوید طهرانی با پرونده سازی بازجویان وزارت اطلاعات مورد محاکمه قرار گرفتند.

روز یکشنبه 27 آذر ماه زندانیان سیاسی محمد علی منصوری ،فرزاد مددزاده،صالح کهندل و بهروز جاوید طهرانی را به شعبۀ 26 دادگاه انقلاب منتقل کردند و به مدت یک ساعت توسط فردی بنام پیر عباسی بدون داشتن و کیل مورد محاکمه قرار گرفتند.

بازجویان وزارت اطلاعات برای چهار زندانی سیاسی فوق پرونده جدیدی گشوده اند و قصد دارند با پرونده سازی جدید حکم های سنگینی علیه آنها صادر کنند.

اتهاماتی که بازجویان وزارت اطلاعات علیه آنها وارد کرده اند به قرار زیر می باشد: تبلیغ علیه نظام می باشد.4 زندانی سیاسی فوق بدلیل نداشتن وکیل و اتهامات فوق ونسبت به دادگاه ولی فقیه که آلت دست بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارد اعتراض کردند .

دادگاه فرمایشی به دلیل اعتراض زندانیان سیاسی فوق به جلسۀ دیگری موکول گردید.

بازجویان وزارت اطلاعات در حالی علیه این چهار زندانی سیاسی این اتهامات سنگین را وارد می کنند که آنها سالهاست که در زندانهای ولی فقیه علی خامنه ای در اسارت بسر می برند.

زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی بیش از 6 سال است که در زندان بسر می برد و مدتی پیش محکومیت خود را به پایان رساند ولی به دلیل همین پرونده سازی بازجویان وزارت اطلاعات همچنان در زندان بسر می برد و قصد دارند با این پرونده سازی محکومیت سنگینی علیه او و 3 زندانی دیگر به اجرا درآورند.

آخوندی با نام مستعار علوی و سعید شیخان از تصمیم گیرندگان، مسئولین و شکنجه گران، این پرونده سازی را علیه 4 زندانی سیاسی انجام داده اند.این 2 شکنجه گر از دهۀ 60 تا به حال در به قتل رساندن زیر شکنجه و صدور حکم اعدام علیه زندانیان سیاسی مشغول هستند.

فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران

برای تعین چه کسی اعدام شود ، قاضی قره کشی کرد !

روزنامه "وطن امروز" نوشت:

چندی قبل مردی در میدان انقلاب به قتل می رسد و در این میان دو نفر به عنوان مظنون دستگیر می شوند هر دوی آنها معتقداند که در نزاع شرکت داشته اما قتلی مرتکب نشدند اکنون بعد از گذشت ۲ سال و به دلیل مشخص نبودن قاتل ، قاضی شعبه 1156 دادگاه بعثت به قرعه‌کشی‌ای عجیب دست زد و برای شناسایی قاتل اصلی نام هر دو مظنون را روی 2 کاغذ جداگانه نوشت و در حضور وکیل خانواده مقتول، به قرعه‌کشی دست زد تا مشخص شود چه کسی باید مجازات شود.

از این به بعد قرار است در پرونده های اختلاس "پالام پولوم پیلیش"، در پرونده های سیاسی "سنگ کاغذ قیچی" و در پرونده های ناموسی "آن مان نواران" و در پرونده های مربوط به مواد مخدر "لی لی حوضک" مجرمین را تعیین کرده و بدست عدالت بسپرد!!!

روش دیگری هم هست که قایم موشک نام داره . مظنونین قایم میشن ، اولیاء دم چشم میگذارند هر مظنونی که اول پیدا بشه همون قاتله!!

اعدام سه نفر در اراک

در راستای اجرای حکم قضايی به اتهام خريد و فروش و حمل مواد مخدر و نگهداری حدود ۶ کيلوگرم هروئين و کراک در اراک به دار مجازات آويخته شدند.


به گزارش روابط عمومی دادگستری استان مرکزي، متهم رديف اول به هويت «ص.پ» به جرم حمل و نگهداری ۸۳۰ گرم کراک در شعبه اول دادگاه انقلاب شهرستان دليجان به اعدام محکوم شد.

هم‌چنين متهمان رديف دوم و سوم نيز به هويت‌های «م.الف» و «پ.الف» هرکدام به جرم مشارکت در حمل ۵ کيلو و ۶۷ گرم هروئين در شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامی اراک به اعدام با دار محکوم شدند.

حکم اين افراد که به تاييد دادستان کل کشور رسيده بود سرانجام در زندان مرکزی اراک اجرا شد و محکومان به دار مجازات آويخته شدند.

دروغي ديگر از احمدي نژاد/ دستگاه هاي دولتي پشت آمنه بهرامي را خالي كردند!

آمنه بهرامی، قربانی اسیدپاشی در حالی برای انجام عمل جراحی به کشور اسپانیا سفر کرده که دستگاه های دولتی ازانجام وعده های خود برای پرداخت هزینه درمان وی سرباززده اند.

یک روز پس از آن که پزشکان اسپانیایی حاضر نشدند آمنه بهرامی را بدون پول جراحی کنند با پادرمیانی یکی از پزشکانش او به اتاق عمل رفت و بصورت نسیه جراحی شد. او با اشاره به خلف وعده دستگاه های دولتی برای تامین هزینه های درمانی اش گفته است:

هزینه جراحی که حدود ۲۳ هزار یورو می‌شود در کشور اسپانیا از سوی دستگاههای دولتی به من برسد اما تاکنون این اتفاق نیفتاده است.

او گفته است: دفتر رییس [دولت] هم از پرداخت کمک به من خودداری کرده است و عنوان شد «از همان افرادی پول بگیر که قول کمک را به تو داده‌اند».

احمدی نژاد، در ملاقات با آمنه بهرامی، گذشت از قصاص مردی را که به چهره او اسید پاشیده بود ستوده بود و بعد از آن خبر از وعده های حمایتی و تامین هزینه های درمان او آمد.

خانم بهرامی پس از عمل جراحی با گلایه از افراد و سازمان‌هایی که وعده‌هایشان برای کمک به او را عملی نکردند،در مورد آخرین وضعیت خود پس ازعمل جراحی گفت:چون پوستم مشکل داشت امروز (جمعه) پزشکان زیر گردن تا شکمم را عمل کردند. هزینه این عمل هشت هزار یورو بود.

پزشکم توانست برایم د هزار یورو تخفیف بگیرد. سه هزار یورو هم از یکی از دوستانم قرض گرفتم اما سه هزار یوروی دیگر هم بدهکارم. در واقع پزشکان اسپانیایی نسیه عملم کردند.

او با یادآوری اینکه بعد از این که مجید را بخشیده است افراد زیادی به او قول کمک دادند، اما از هیچ کدام خبری نشد، گفته است:باید چند عمل جراحی دیگر انجام شود که عمل بعدی به چشمم مربوط می‌شود که بسیار پیچیده است و پزشکان می‌گویند اگر این عمل موفقیت‌آمیز باشد و مشکلی پیش نیاید تا اردیبهشت ماه حتی ممکن است به مقدار خیلی کمی هم بینا شوم.در این بخش از جراحی قرار است همراه پروتز یک چیپ هم داخل چشمم کار بگذارند که احتمال بینا شدن او رابالا می‌برد.

آمنه هزینه عمل‌های بعدی خود را حدود پانزده هزار یورو ذکر کرده و اظهار امیدواری نموده که تا فرصت دارد افرادی که قول کمک دادند، به وعده خود عمل کنند تا بتواند درمان شود.
او افزوده است: شرایط اینجا بسیار سخت است. امیدوارم این فرصت از بین نرود.


هفت سال پیش، مردی که در خواستگاری از خانم بهرامی ناکام مانده بود، به قصد انتقام به صورت این زن جوان اسید پاشید و بعدا دادگاه این فرد را به قصاص محکوم کرد.صدور حکم قصاص که به معنی پاشیدن اسید به صورت این مرد بود بازتاب گسترده ای در داخل و خارج از ایران داشت اما در زمان اجرای حکم، خانم بهرامی فرد مجرم را بخشید و از پاشیدن اسید به صورت او خودداری ورزید.

آمنه ۱۰روز قبل به اسپانیا سفر کرد. معاینه‌های اولیه توسط پزشکان اسپانیایی نشان می‌داد شرایط برای انجام بیستمین عمل جراحی روی صورت آمنه مهیا است. از سویی طبق وعد‌ه‌های داده شده قرار بود هزینه عمل جراحی‌اش که ۲۳ هزار یورو برآورد می‌شد تا پیش از انجام عمل برای او فرستاده شود.

بر این اساس، طبق برنامه‌ریزی گروه پزشکی، آمنه در بیمارستان بستری شد تا روز پنج‌شنبه چشم چپش را به تیغ جراحان بسپارد. او که امیدوار بود پیش از شروع جراحی هزینه عمل را دریافت کند.

انتظارش با بدقولی دستگاه های دولتی مواجه شد تا پزشکان از انجام عمل خودداری کردند و درحالی که همه چیز برای درمان آمنه مهیا بود او بدون انجام جراحی از اتاق عمل خارج شد.

او این بار تلاش کرد از طریق پزشک معالجش که او را از قبل می‌شناخت مسئولان بیمارستان را برای انجام عمل جراحی متقاعد کند. بالاخره پادرمیانی پزشک اسپانیایی ثمربخش شد و مسئولان بیمارستان قبول کردند آمنه هزینه عمل جراحی را چند روز بعد پرداخت کند. به این ترتیب عصر دیروز آمنه به اتاق عمل منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.

سپاه، آتش مستقيم باز مي كند/ قرباني: شهروند كرمانشاهي!

یک منبع محلی گفت که شب پنچ شنبه ۲۴ آذرماه نیروهای سپاه پاسداران در منطقه مرزی ” بمو ” از توابع شهرستان تازه آباد،

دو شهروند کرمانشاهی پیرو «آیین یاری» را به نامهای فرخ فرجی متاهل و دارای یک فرزند و حمید محمدی متاهل و دارای ۵ فرزند هر دو ساکن شهرک مهدیه شهرک کرمانشاه را مورد هدف تیراندازی مستقیم قرار داده‌اند.

به گزارش منبع یاد شده فرخ حمیدی به دلیل شدت جراحات در همان محل جان سپرده است. حمید محمدی نیز از ناحیه هر دو پا به شدت زخمی شده است و احتمال قطع هر دو پای وی وجود دارد. یکی از نزدیکان این دو تن به این منبع محلی کمپین گفته است که این دو شهروند کُرد به دلیل بیکاری به کاسبکاری مرزی روی آورده بودند و نیروهای سپاه بدون اینکه حامل هر گونه کالای خارجی بوده باشند، آنها مورد هدف قرار داده‌اند.

گفته می‌شود حمید محمدی هم‌اکنون در بیمارستان بیستون شهر کرمانشاه تحت مراقبت پزشکی و زیر نظر ماموران انتظامی قرار دارد.

یک فعال مدنی کردستان گفت : بەدلیل ﻧﺒﻮﺩ ﺯﻳﺮﺳﺎﺧﺘﻬﺎﻱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ، ﻋﺪﻡ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﮔﺬﺍﺭﻱ برای ایجاد اشتغال پایدار ، تبعیض در تقسیم درآمدهای ملی و افزایش آمار فقر و بیکاری در مناطق کردنشنین غرب کشور، مردم این مناطق مجبور به روی آوردن به کارهای کاذبی همچون کولبری و کاسبکاری مرزی می‌شوند.

( کولبر به افرادی گفته می‌شود که کالاهای همچون پوشاک، چای و پارچه قاچاخ را از مناطق صعبالعبور مرزی بر کول خویش حمل کرده و در شهرهای مرزی به فروش می‌رساند ).

نیروهای نظامی مستقر در مرزها به بهانه مبارزه با قاچاخ کالا سالانه دهها تن از شهروندان کُرد را به قتل می‌رسانند. بر طبق آمارهای گردآوری شده نیروهای نظامی در سال ۸۹ حدالقل ۶۶ تن را به قتل رسانده و ۷۶ تن نیز را زخمی کرده‌اند. عدم تعقیب قضایی این نیروها سبب گشته روند کشتار شهروندان مرزنشین روزانه افزایش پیدا کند.»


كمپين بين المللي حقوق بشر در ايران

۹ زندانی سیاسی از زندان مرکزی تبریز آزاد شدند

۹ تن از بازداشت شدگان دوم شهریور ماه در تبریز پس از اتمام محکومیت خود از زندان مرکزی این شهر آزاد شدند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از تبریز، مهدی مهاجر، یوسوف سلحشور، یعقوب رمضانی، محمد محمودی، علی ایمانی قراملکی، محمد علیمرادی، یاسر سلمانی رضایی، احمد علیزاده و فرزاد مهدوی بازداشت شدگانی هستند که بعد از ظهر امروز از زندان تبریز آزاد شدند.

لازم به ذکر است ۱۵ تن از فعالین سیاسی و مدنی بازداشت شده در دوم شهریور ماه سالجاری پس از محاکمه در دادگاه های انقلاب به ۴ ماه حبس تعزیری و ۲۰ ماه حبس تعلیقی محکوم شدند.

انتقال رمضان سعیدی به سلول انفرادی زندان رجایی شهر

یک زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر به دستور مسئولین زندان به سلول انفرادی منتقل شد.

به گزارش موکریان، صبح امروز ۲۶ آذر ماه یک زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج به نام رمضان سعیدی که حدود شش سال است در زندان به سر می برد به دستور مسئولین زندان رجایی شهر کرج به قرنطینه این زندان منتقل شد.

تا لحظه تنظیم خبر از علت انتقال این زندانی اهل ارومیه به سلول انفرادی هیچ اطلاعی در دست نیست.

یادآور می‌گردد که رمضان سعیدی از طرف دادگاه انقلاب به اتهام همکاری با احزاب مخالف به ۸سال حبس محکوم شده‌ است.

محمود صالحی : از رضا شهابی حمایت کنیم

کارگران، مردم آزاده، تشکل های کارگری!
رضا شهابی از فعالين کارگری و عضو هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، مدت ۱۹ ماه است که توسط مقام های امنيتی و قضايی بازداشت شده و به اتهام های بی اساس و واهی در زندان بسر می برد. اين در حالی ست که بر اساس آئين دادرسی موجود، هر متهمی که به حکم قانون بازداشت می شود، بايد بعد از ۲۴ ساعت تفهيم اتهام شده و سپس برای او قرار وثيقه صادر شود. اما رضا شهابی اين کارگر آگاه را فقط به اتهام آشنا کردن کارگران با حقوق خود و دفاع از مطالبات آنها و تلاش برای ايجاد سنديکای کارگری و عضويت در آن، ماه هاست که در بدترين شرايط، در زندان محبوس کرده اند. در چنين شرايطی، اين فعال کارگری در اعتراض به بلاتکليفی خود، برای بار دوم دست به اعتصاب غذا زده و بر اساس خبرهای منتشره، رضا شهابی از تاريخ ۱/۹/۹۰ اعتصاب غذای خود را آغاز کرده و تاکنون ۲۷ روز از اعتصاب او می گذرد.
من به عنوان يک کارگر، حمايت خودم را از اعتصاب غذای رضا شهابی اعلام می کنم. هم چنين ضمن پشتيبانی از تلاش ها و اقدامات کميته دفاع از رضا شهابی، از همه کارگران، تشکل های کارگری و نهادهای مدافع حقوق بشر، می خواهم که متحدانه خواستار آزادی بی قيد و شرط، رضا شهابی شوند. بدون شک مسئوليت عواقب اين اعتصاب غذا و تغيير وضعيت جسمی رضا بر عهده مسئولين اين پرونده و مقام های قضايی است.

رضا شهابی عزيز!
واقعيت اين است که همواره روند مبارزه کارگران در برابر مناسبات سرمايه داری، شريف ترين انسان ها و دوستان عزيز بسياری را از ما گرفته و به شکل های مختلف زير فشار گذاشته است؛ اما بار ديگر کارگران و فعالين پيشرو و معتقد به مبارزه طبقاتی، با توان و قدرت بيشتر به ميدان آمدند و در برابر نظم سرمايه ايستادگی کرده وخواهان پايان دادن به هر گونه نابرابری در جامعه سرمايه داری شده اند.
رضای عزيز! امروز شما بعد از تحمل ماه ها زندان و به خواست خود و برای پايان دادن به بی عدالتی در نظام موجود، به اين شکل از مبارزه روی آورديد. من به عنوان کسی که شخصا" در گذشته با مشکل بلاتکليفی در زندان مواجه بوده ام و می دانم که در شرايطی، راهی جز اعتصاب غذا، برای زندانی نمی ماند، به شما و تصميمی که اتخاذ نموده ايد احترام می گذارم و از آن حمايت خواهم کرد. شما با جسم خود، که چيزی جز گوشت و استخوان نيست، در برابر نظم سرمايه داری که به شکل های مختلف، طبقه کارگر و پيشروان کارگری را به تمکين وا می دارد، ايستاده گی کرديد. مناسباتی که در آن کارگران و رهبران کارگری زندانی شده و با خطر مرگ روبرو می شوند، تا صاحبان سرمايه، روز به روز به انباشت ثروت و سود بيشتر برسند.
رضا شهابی عزيز! مطمئن باشيد که ما هم در برابر اين بی عدالتی و نابرابری خواهيم ايستاد و از شما حمايت و پشتيبانی می کنيم و در هيچ شرايطی، شما را تنها نخواهيم گذاشت.
درود بر رضا شهابی
محمود صالحی
۲۶/۹/۱۳۹۰