۱۳۹۰ آذر ۲۳, چهارشنبه

حسين رونقي از شنبه در اعتصاب غذا / علت: عدم دريافت مرخصي استعلاجي

حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در تداوم وخامت حال جسمی اش و ممانعت نیروهای امنیتی جهت دریافت مرخصی از روز شنبه دست به اعتصاب غذا زده است.

این زندانی سیاسی که در طی ماههای اخیر پس از دو عمل جراحی کلیه دچار خونریزی داخلی شده است بارها از زندان به بیمارستان منتقل و پس از درمان به دلیل مخالفت دستگاه امنیتی از ادامه درمان وی به زندان منتقل شده است.

حسین رونقی در پی مداخله اطلاعات سپاه پاسداران در پرونده خود و ممانعت از دریافت مرخصی استعلاجی از روز شنبه دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است.

هادی اسدالله از زندانیان سیاسی سابق از ۱۴ ماه پیش تاکنون در بازداشتگاه ۲۰۹ زندان اوین به صورت بلاتکلیف نگهداری می شود.

هادی اسدالله از زندانیان سیاسی سابق از ۱۴ ماه پیش تاکنون در بازداشتگاه ۲۰۹ زندان اوین به صورت بلاتکلیف نگهداری می شود.
  این زندانی ۵۳ ساله که سابقه حبس در دهه ۶۰ را نیز دارد پس از اعتراضات سال ۸۸ به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بازداشت شده است.

زندانیان مرتبط با این سازمان سیاسی همواره تحت فشارهای روجی و جسمی شدیدی قرار داشته و با دیکته بازجویان وادار به پذیرش اتهاماتی بر علیه خود می شوند.

ماموران وزارت اطلاعات در روندی جدید زندانیان که مرتبط با این سازمان بازداشت می شوند را تحت تدابیر امنیتی به کشور عراق منتقل کرده و از آنها می خواهند در مقابل درب کمپ پناهندگان عضو این سازمان شعارهایی را در راستای منافع دستگاه امنیتی تکرار کنند.

زندانیان که با خواسته بازجویان پرونده خود مخالفت میکنند، ماه های مدیدی بلاتکلیف در بازداشتگاه ها و سلولهای انفرادی رها شده و سپس با احکام سنگینی از سوی دستگاه قضایی مواجه می شوند.

نگاهی‌ به صحبتها و شرح شکنجه‌ها از زبان زانیار مرادی زندانیه محکوم به اعدام

این خبر در تاریخ ۲۱ دی‌ ماه ۱۳۸۹ درج پیدا کرد و ما یاد آوری دیگری بر این صحبتها می‌کنیم


گزارشی از شکنجه های وحشیانه جلادان خامنه ای برای گرفتن اعترافات تلویزیونی

شکنجه های وحشیانه و غیر انسانی بازجویان وزارت اطلاعات برای گرفتن اعترافات تلویزیونی از یک زندانی سیاسی.

گزارشی از شکنجه های وحشیانه ، غیر انسانی و قرون وسطایی بازجویان (شکنجه گران) وزارت اطلاعات برای گرفتن اعترافات تلویزیونی از زندانی سیاسی زانیار مرادی هموطن کرد نوشته شده و جهت انتشار در اختیار فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران قرار داده شده است که متن آن به قرار زیر می باشد:


اینجانب زانیار مرادی فرزند اقبال مرادی ساکن شهر مریوان متولد سال 1367 و دارای یک سابقۀ سیاسی هستم.

بنابه اینکه خانواده اینجانب زانیار مرادی عضو یکی از احزاب سیاسی هست و دولت جمهوری ایران با پدرم دشمنی زیادی دارد و برای ضربه زدن به پدرم اقدام به هر کاری می کند و در اسفند ماه 1387 در خاک عراق برای ترور پدرم اقدام کرد و 9 گلوله به پدرم زدند وبعد از یک ماه از بیمارستان مرخص شد و همه اش در پی آن بودند که به هر طریقی به پدرم ضربه بزنند.

تا اینکه در تاریخ 11مرداد 1388 اداره اطلاعات مریوان من را گرفت و بعد از 24 ساعت بازداشت در سلولهای انفرادی اطلاعات بدون هیچ بازجویی من را به اطلاعات سنندج منتقل کردند و در حالی که یکی از دوستانم را که با هم رابطۀ خانوادگی خیلی نزدیک داشتیم بدون اینکه من خبر داشته باشم به اطلاعات سنندج آورده بودند.

درسلول اطلاعات سنندج که تنها بودم و توالت و حمام هم در خود سلول بود و در وضعیت خیلی بدی بودم بعد از یک روز با چشم بند و دست بند و پابند من را به زیر زمین که خیلی تاریک بود بردند و بازجویی ها را شروع کردند

در اوایل بازجوییها از وضعیت پدرم حرف می زدند به آنها جواب دادم که پدرم به من هیچ ربطی ندارد و آنها گفتند که تو با پدرت برای ما هیچ فرقی نداری در همان روز اول که موضوع بازجویی در مورد پدرم بود من را به یک تخت بسته بودند و با شلاق به بدنم می زدند و فحش خواهر مادری می دادند و بعد از شکنجه های زیادی که دادند و من هم بی حال شدم به داخل سلول بردند و اصلا از وضعیت شب و روز خبر نداشتم و بعد از مدتی دوباره به زیر زمین بردند و موضوع اتهام های که به من زدند و تعداد بازجوهای که 4 الی 6 نفر بودند و با چشم بند بازجویی و شکنجه می کردند گفتند این افراد را تو به قتل رسانده ای اما من قبول نکردم و شکنجه را بیشتر کردند و گفتند که باید حتما قبول کنی و گرنه خانواده ات را دچار مشکل می کنی و خودت هم زیر شکنجه می میری اما باز هم قبول نکردم.

تا اینکه خواستند شکنجه های جنسی و بطور غیر انسانی استفاده کنند.

یک بطری را آورده بودند و می گفتند که باید قبول کنی اگر قبول نکنی لباسهایم را از تنم در آورده بودند و می گفتند باید روی این بطری بشینی و همچنین تهدید به تجاوز جنسی می کردند و می گفتند خودت انتخاب کن یا قبول می کنی یا این آخرین راهته، من هم به ناچار قبول کردم چون نمی توانستم این نوع شکنجه ها را تحمل کنم و بشدت از ناحیۀ بیضه خونریزی و سوزش داشتم ودیگر در برابر شکنجه های بی رحمانه دوام نداشتم.

حتی هیچ دکتری برای معالجۀ من نیاوردند و هنوز هم هر دوی ما مشکل داریم بعد از 18 ماه زندان و به ناچار قبول کردن اتهام ها.

دوستم لقمان مرادی که او هم 3 پروندۀ سیاسی دیگری داشت .

مجبور به قبول کردن همان اتهام ها کردند با استفاده از شکنجه های بی رحمانه و غیر انسانی و تهدیدهای بیش از حد و خودشان برنامه ریزیهای همه چیز را کرده بودند که شیوۀ اعترافات را چگونه بکنیم و آن چیزی که آنها می گفتند ما باید قبول می کردیم وگرنه شکنجه های خیلی بیرحمانه ای استفاده می کردند در صفحات بازجوییها چیزی که می گفتند باید ما بدون اختیار امضاء می کردیم.

هر چی می گفتند باید در وقت فیلم برداری تکرار می کردیم . می خواستند در مورد پدرم حرف بزنم و بگویم که پدرم در این ماجرا است. اما من این را نگفتم و دوباره به زیر شکنجه بردند پاهایم را باز می کردند و با لگد به بیضه هایم می زدند و بعد از اینکه تمام خواسته های خودشان را برآورده کردند و هر اتهامی که خواستند با زور شکنجه و تهدید به ما بستند و گفتند بیش از یک مدت کمی شما را در زندان نگه نمی داریم و زود بدون اینکه کسی بفهمد رضایت خانواده ها را می گیریم و آزادتون می کنیم .

ما را در سلول انفرادی اطلاعات سنندج به مدت 9 ماه نگه داشتند اما در 2 ماه اول که در سلول بودم از درد شکنجه ها نمی توانستم کارهای شخصی خود را انجام بدهم تا اینکه به مرور زمان کمی خوب شدم و هیچ اقدامی برای معالجه ام نکردند و بعد از 9 ماه که من ودوستم جدا از هم در سلول بودیم بدون تلفن و ملاقات به زندان مرکزی سنندج منتقل کردند و گفتند که در زندان هیچی نگویید و بعد از چند ماه آزاد می شوید و ما هم از ترس تهدیدها و شکنجه های وحشیانۀ جنسی سخت ترسیده بودیم و به هیچ قیمتی نمی خواستیم که دوباره در آن شرایط قرار بگیریم و ما به مدت 6 ماه در زندان مرکزی سنندج ماندیم و بعد از 6 ماه ما را خواستند و باز به اطلاعات بردند و خواستند که ما بگوییم که این کار را برای انگلیس کردیم ولی ما نگفتیم و خواستند در بارۀ شخصی بنام جلیل فتاحی که رابط اصلی ماجرا قرار داده بودند دوباره حرف بزنیم و آنها فیلم برداری کنند.

چون جلیل فهمیده بود برایش توطئه چیده اند و جانش در خطر است به کشور انگلیس رفته و حالا در آنجا پناهنده شده و می گفتند می خواهیم برای دولت انگلیس دردسر درست بکنیم و به مدت یک ماه دیگر در سلول انفرادی اطلاعات سنندج ماندیم و گفتند چند ماه دیگر آزاد می شوید.

ما منتظر بودیم تا اینکه یک روز آمدند دنبال ما ،ما را با چشم بند و دست بند و پابند سوار ماشین کردند و در راه گفتند که به تهران می رویم برای دادگاهی و در جلسۀ دادگاه هیچ حرفی نزنید و کلیۀ اتهام ها را قبول کنید.

ما را مستقیم به سلولهای انفرادی اطلاعات اوین بند 209 بردند به مدت یک ماه و نیم بدون اینکه ملاقات و تلفن داشته باشیم خانواده ام در این مدت هیچ خبری از ما نداشتند ، ما هیچکدام از بازجوها را ندیدیم. ما را در تاریخ 1 دی 89 با پابند و دست بند به دادگاه انقلاب تهران شعبۀ 15 بردند و در جلسۀ دادگاه من و دوستم به هیچ عنوان نتوانستیم حرف بزنیم چون ما را بشدت مسموم کرده بودند و قاضی که صلواتی بود اصلا نمی دانست که من زانیار هستم یا لقمان چون لقمان حکم دیگری داشت به مدت 1 سال به خاطر پرونده سیاسی که قبلا داشت. قاضی صلواتی حکم را به من ابلاغ می کرد.

در جلسۀ دادگاه که امام جمعه شهر مریوان ملا مصطفی شیرزادی پدر یکی از مقتولین بود می گفت :که من از مردم می خواهم که خود را مانند این افراد به مردم بیگانه نفروشند و از قاضی می خواست من را اعدام کند ، امام جمعه اوایلی که پسرش را کشته بودند در بین تمام مردم گفته بود که این کار خود جمهوری اسلامی بوده و می خواست با این حرفهایی که در دادگاه می گفت تلافی هر چی که نسبت به دولت ایران گفته بود بکند.

بعد از دادگاه که هر اتهامی خواستند به ما زدند ما را به اطلاعات اوین بند 209 برگرداندند و اصلا بازجوها را ندیدیم و در اوین هم درد شکنجه هایی که در اطلاعات سنندج کرده بودند دوباره شروع شد و اصلا هیچ اقدامی برای معالجۀ من نکردند.

بعد از یک هفته ما را به زندان رجایی شهر منتقل کردند تا اینکه در زندان رجایی شهر روزنامه ها را دیدیم و دانستیم که چه نامردیهایی در حق ما کرده اند و می خواهند ما را اعدام کنند تا جنایتهای خود را بپوشانند ولی هیچ کس در شهر خودمان مریوان باور نمی کند که ما این کار را کرده ایم حتی خانوادۀ خود مقتولین که پیش مردم گفته اند که ما هنوز باور نداریم و نخواهیم کرد که این کار را این افراد کرده اند.

و حالا که دولت ایران حکم اعدام به ما داده است هیچ راهی برای ما باقی نمانده است جز اینکه واقعیتها را برای تمام مردم دنیا بگوییم تا بی گناهی خودمان را اثبات کنیم.

با وجود اینکه تمام واقعیتها را گفته ایم وزارت اطلاعات احتمالا دوباره من را به اطلاعات بازمی گرداند و دوباره شکنجه های بی رحمانه و غیر انسانی خودشان را شروع می کنند و شاید دوباره ما را مجبور به حرفهای دیگری بکنند و از تلویزیون پخش نمایند اما واقعیت این است که ما قربانی شکنجه های وحشیانه و بی رحمانۀ وزارت اطلاعات سنندج هستیم و هیچ نقشی در این اتهام هایی که به ما زده اند نداریم و حالا که وضعیت ما در شرایط سختی هست و حتی قید زندگی خودمان را زده ایم. با گفتن واقعیت برای تمامی مردم دنیا بخصوص مردم محترم شهر مریوان چند نکته ای حرف دارم:

مردم، ما بی گناه هستیم و قربانی شکنجه های بی رحمانه و غیر انسانی وزارت اطلاعات سنندج هستیم و دستی در این کار نداریم و به شدت تمام اتهام هایی که به ما زدند را تکذیب می کنیم و از تمام مردم دنیا بخصوص دبیر کل سازمان ملل ،حقوق بشر ،عفو بین الملل،کمیته ضد شکنجه و دیگر سازمانهای ذیربط تقاضای کمک داریم.

وزارت اطلاعات قصد دارد تمام جنایتهایی که فرمانده لشکر سپاه پاسداران مریوان هیوا تاب که از سال 1380 تا به حال انجام داده است را به افرادی مانند ما که زندگی خود را برای دفاع از ملیت و قومیت کرد فدا کرده ایم بچسباند و تنها گناه من این است که خانواده من سیاسی است ،از این طریق می خواهند به تمام خانواده های سیاسی ضربه بزنند و ما را زیر تهدیدها و شکنجه های وحشیانه وزارت اطلاعات سنندج مجبور به این اعتراف کردند و به شدت این اتهامات را تکذیب می کنیم و از گروها و سازمانهای حقوق بشری تقاضامندیم که با آمرین و عاملین اطلاعات سنندج که ما را قربانی شکنجه های بیرحمانۀخود کرده اند بر مبنای عدالت برخورد قانونی کنند.

زندانی سیاسی زانیار مرادی
21 دی 1389
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دبیر کل سازمان ملل متحد
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین الملل
گزارشگر ویژه اعدام وشکنجه سازمان ملل

مادر زانيار مرادي: خدا از شما نمي گذرد، چه برسر اين جوانها اورديد...

روز یکشنبه پنج زندانی سیاسی کرد بطور ناگهانی از سالن 12 بند 4 زندان رجایی شهر به سالن ده منتقل شدند.

هنوز از علت انتقال رضا شریفی بوکانی، لقمان مرادی، زانیار مرادی، هادی امینی، ابراهیم حسین پور، عمر فقیه پور اطلاعی در دست نیست. این در حالی است که خانواده زانیار در بی خبری از وضعیت فرزندشان بسر می برند و پیگیری های برادر وی برای گرفتن ملاقات تاکنون بی نتیجه مانده است.
آمنه مرادی مادر زانیار در این خصوص می گوید: " الان مدتهاست که هیچ خبری از پسرم ندارم و از یکم دی ماه پارسال که حکمش را دادند هیچکس نتوانسته با او ملاقات کند. حتی حق تماس تلفنی هم ندارد و نمی دانیم حال و روزش چطور است. فقط آن زمانی که در زندان سنندج بود دو سه بار به خانواده ملاقات داده بودند اما بعد از صدور حکم و انتقال به زندان اوین هیچکدام از اعضای خانواده نتوانسته اند او را ببینند. از همبندی هایش شنیدیم که وضعیت جسمانی خوبی ندارد."

او ادامه می دهد: "برادر بزرگ زانیار چند بار به دادستانی مراجعه کرده تا حداقل بتواند یک ملاقاتی بگیرد اما به او گفته اند که بچه ها ممنوع الملاقات هستند و هر زمان لازم شد به شما زنگ می زنیم و ما همچنان منتظر هستیم اما هیچ تماسی با ما نگرفتند و بشدت نگران وضعیت زانیار و اقبال هستیم و با این خبرهایی هم که می شنویم بر شدت نگرانی امان اضافه می شود."


لقمان مرادی و زانیار مرادی روز چهارشنبه اول دی ماه، به حکم قاضی صلواتی در دادگاه شعبه ۱۵ انقلاب تهران به اتهام عضویت در حزب کومله و دست داشتن در قتل پسر امام جمعه مریوان به اعدام در ملاء عام محکوم شده اند. این در حالی است که آنها در دو رنجنامه جداگانه اتهام ترور فرزند امام جمعه را تکذیب و اعترافات تلویزیونی پخش شده از سوی صدا و سیما را بر اثر شکنجه های غیرقانونی وزارت اطلاعات قبول کرده اند.


پیش از این پدر زانیار مرادی در گفتگو با جرس با رد اتهامات وارده بر فرزندش گفته بود: "فرزند من تحت فشار و شکنجه مجبور به اعتراف به کاری که نکرده، شده است. اگر در یک "محاکمه علنی" و با حضور وکلای خود فرزندانمان که حق دفاع داشته باشند، فکر نکنم نه تنها پسر من بلکه هیچ متهمی به کاری که نکرده اعتراف کند."


مادر زانیار با تاکید بر شکنجه هایی که پسرش تحمل کرده می گوید: "الان بیست و هشت ماه از بازداشت زانیار می گذرد و نه ماه در سلولهای انفرادی تحت شکنجه قرار گرفته تا آنچه که آنها می خواهند تکرار کند، پسرم هم تحت اذیت و آزار مجبور شده بود اعتراف دروغین کند اما بعد از اینکه از انفرادی درآمد در نامه ای توضیح داد که چه بر سرش آوردند تا او مجبور شود اعتراف دروغین کند. وقتی رنج نامه بچه ها را خواندم از درد و ناراحتی نمی دانستم چکار کنم؟ بخدا آنچه بر سر این بچه ها می آورید گناه دارد، از خدا و عاقبت کارتان بترسید."


آمنه مرادی می افزاید: "وقتی حکم اعدامشان را صادر کردند بهشان گفتند که اعتراضشان را بنویسند و ما برایشان وکیل گرفتیم و اعتراض کرده ایم و نمی دانیم نتیجه تجدید نظر چه هست؟ ما منتظریم این رای بشکند و آنها تبرئه شوند زیرا بچه های ما بی گناه هستند."


عثمان مرادی، پدر اقبال و عموی زانیار در خصوص پیگیری پرونده زانیار و لقمان به جرس گفته بود: "هیچ اطلاعی از وضعیت پرونده نداریم و هیچکس جوابی به ما نمی دهد. به همه جا از دادگاه انقلاب و دادگاه عدالت و دادسرا گرفته تا جاهایی که به ذهنم می رسیده رفته ام اما کسی جوابی نمی دهد و الان در بی خبری مطلق از وضعیت پرونده آنها بسر می بریم و کسی نیست که به ما جواب بدهد که بچه های ما تا به کی باید در بلاتکلیفی بسر ببرند. وکیلشان هم هیچ اطلاعی ندارد و می گوید اگر خبری شد به من نامه می دهند اما خبری نیست..."


مادر زانیار مرادی در پایان می گوید: " من از مسئولین قضایی و مسئولین حکومتی جمهوری اسلامی درخواست می کنم به فشارهایی که به زندانیان سیاسی می آوردند و احکام سنگینی که برای آنها صادر می کنند خاتمه دهند. من یک مادرم دو سال است که مثل آتش می سوزم و شاهدم که پسرم بی گناه در این شرایط نامعلوم بسر می برد. من در ایران معلم مدرسه بودم و الان اینقدر ناراحتی کشیدم که اسم خودم هم یادم رفته و شب و روز به یاد زانیار هستم و تمام تنم می لرزد...مسئولین با عدالت پرونده را رسیدگی کنند تا متوجه شوند که بچه های ما بی گناه هستند. آنها حق زندگی دارند و حکم اعدام در سراسر دنیا محکوم است. در اینجا از تمام روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر و نهادهای بین المللی تقاضا دارم که تلاش خودشان را برای آزادی بچه ها انجام دهند زیرا اینها بی گناه هستند..."

محاکمه ۱۲۸ تن از شهروندان معترض آذربایجانی

روز سه شنبه، ۲۲ آذر ماه دادگاه ۱۲۸ نفر از دستگیرشدگان اعتراضات به خشک شدن دریاچه ارومیه در شعبه ۱۰۴ عمومی تبریز به ریاست قاضی کیانوش شکوه تازه برگزار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از تبریز، محاکمه این افراد از ساعت ۳۰: ۸ الی ۱۴ به طول انجامید. به علت کثرت متهمین، قاضی بصورت گروه های ۳۰ نفره اقدام به فراخوانی افراد برای محاکمه به داخل دادگاه می کرد.
یوسف مولایی و موسی برزین خلیفه لو وکالت این افراد را بر عهده داشتند. اتهام وارده به این افراد اخلال در نظم عمومی اعلام شده است.
لازم به ذکر است، به علت حضور این افراد به همراه خانواده هایشان ازدحام بسیار زیادی در دادگستری تبریز ایجاد شده بود.
افراد محاکمه شده در جریان تظاهراتهای مربوط به دریاچه ارومیه در تبریز و چند بازی تیم تراکتورسازی دستگیر شده و با قرار وثیقه آزاد شده بودند.
در جریان تظاهرات های مسالمت آمیز مردمی در اعتراض به رد طرح دو فوریتی آبرسانی به دریاچه ارومیه از سوی مجلس صدها تن از شهروندان بازداشت شدند.

صبح روز دوشنبه بيست و دوم آذر حسنعلی مصطفايی، روحانی منتقد دولت بازداشت شد.

صبح روز دوشنبه بيست و دوم آذر حسنعلی مصطفايی، روحانی منتقد دولت بازداشت شد.
به گزارش جرس، صبح روز دوشنبه مامورين وزرات اطلاعات به منزل حسنعلی مصطفايی، از روحانيون منتقد و فعال سياسی مقيم نجف آباد وارد شدند و پس از بازرسی خانه، ايشان را به مکان نامعلومی بردند و کماکان اطلاعی از وضعيت وی در دست نيست.
اين روحانی بازداشت شده در دروس وحيد خراسانی، مکارم شيرازی، صانعی، نوری همدانی شرکت داشته و از شاگردان نزديک آيت الله منتظری بودند.

هنوز از علت بازداشت حسنعلی مصطفايی و سرنوشت وی خبری در دست نیست.

تلفات انفجار فولاد غدیر به ۱۰ نفر رسید

مدیرکل پزشکی قانونی استان یزد گفت: "دقایقی پیش یکی دیگر از مصدومان حادثه انفجار کوره فولاد غدیر یزد جان سپرد و به این ترتیب آمار تلفات به ۱۰ نفر رسید."

علی سلیمان‌‌پور اظهار داشت: "امروز دو نفر از مصدومان به دلیل شدت جراحات وارده و سوختگی ۱۰۰ درصدی جان خود را از دست دادند و به این ترتیب آمار کشته ‌شدگان به ۱۰ نفر رسید."
وی ادامه داد: "از مجروحان این حادثه دو نفر سرپایی مداوا و ترخیص شدند در حالی که دو مصدوم دیگر دچار سوختگی ۴۵ درصد و هفت نفر از آنان نیز دچار سوختگی ۱۰۰ درصد شده‌‌اند."

وی اسامی کشته‌شدگان این حادثه را عدنان عزیزی، عبدالحمید صادقی، مصیب کریمی‌‌راد، مراد خالق‌ پور، ایرج مهاجری، ولی محمدی، رحم‌ الدین نورزهی، خدارحم اولیازهی، محمد ایزدی و هاشم عابدینی اعلام کرد.
حال عمومی سایر مصدومان نیز به هیچ‌وجه مساعد نیست و شنیده‌ها حاکی از آن است که این مصدومان در بخش ویژه نگهداری نمی‌‌شوند.
انفجار کارخانه فولاد غدیر یزد در پایان شیفت کاری روز یکشنبه رخ داد اما با گذشت سه روز از این حادثه هنوز علت قطعی انفجار مشخص نیست.
بررسی‌های اولیه علت وقوع حادثه را وجود آب در آهن قراضه‌های پرس شده در کوره ذوب آهن اعلام می‌کرد اما برخی منابع اعلام می‌کنند از آنجا که حجم زیادی از مواد اولیه کارخانجات ذوب‌آهن، آهن قراضه است و بخش اعظمی از آهن قراضه‌ها از غرب کشور وارد یزد می‌شود، بعید نیست که در میان آهن قراضه‌ها مهمات عمل نکرده وجود داشته و با قرار گرفتن در دمای بسیار بالای کوره‌های ذوب آهن، منفجر شده باشد و برد تخریبی آن به چندین برابر رسیده باشد.
عده‌ای دیگر نیز وجود کپسول گاز را در میان ضایعات ذوب‌آهن عامل این انفجار اعلام کرده‌اند.
این در حالیست که برخی کارگران کارخانه اعلام کردند از سال ۸۶ که این کارخانه کار خود را آغاز کرد، پنج حادثه دیگر در آن به وقوع پیوسته که مسئولان کارخانه هرگز اجازه انتشار اخبار آن را نداند.

در زیر تصاویری از قربانیان این حادثه را مشاهده می‌کنید:

شرایط بسیار بد چهار بهایی در زندان پیربنوی شیراز

پس از گذشت ۱۳ روز از شروع اجرای حکم چهار تن از شهروندان بهایی در شیراز، شرایط بسیار دشواری در زندان به ایشان تحمیل شده است.

بر خلاف وعده‌های مسئولین زندان پیربنوی شیراز بر بهتر شدن شرایط وحدت دانا، افشین احسنیان، فرهام معصومی و کیوان کرمی نسبت به روزهای اولیه، وضعیت نسبت به پیش بدتر هم شده است.

به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» دو روز گذشته وحدت دانا، افشین احسنیان، فرهام معصومی و کیوان کرمی به بند یک زندان پیربنوی شیراز منتقل شده و در اتاقی که ۳۰ زندانی دیگر در آن قرار داشتند مستقر کرده‌اند. اتاقی که بسیار سرد بوده است و شب را به دشواری به روز رسانده‌اند.

این چهار شهروند بهایی اجازه خارج شدن از اتاق و و حرکت در بند را هم نداشته و حتی به علت بسته بودن بهداری زندان، مسئولین زندان، داروهایی را که خانواده‌های این زندانیان برای عزیزانشان برده‌اند، به دست آن‌ها نرسانده‌اند.

این شرایط به خصوص برای وحدت دانا که از بیماری قلبی رنج می برد ممکن است مشکلاتی را ایجاد کند. این چهار زندانی در این بند اجازه تماس تلفنی و هواخوری هم ندارند.

شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز این چهار شهروند بهایی را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و در تاریخ ۱۰ اسفند ماه سال ۱۳۸۸ به ۱۰ ماه زندان محکوم کرد. این حکم در مردادماه سال ۱۳۹۰ بدون تغییری در دادگاه تجدید نظر استان شیراز به تأیید رسید.

این چهار شهروند بهایی در تاریخ نهم و دهم آذر ماه جاری برای اجرای حکم زندان خود بازداشت و سپس به زندان پیربنوی شیراز منتقل شدند.

پیام الکس گوردون، از اتحادیه کارگران قطار، کشتیرانی و حمل ونقل بریتانیا به رضا شهابی

رفیق عزیز، رضا شهابی

این پیام را بنا به درخواست دوستان و رفقای "اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" برایتان می نویسم . من ریاست اتحادیه کارگران کشتی رانی و حمل نقل را به عهده دارم که از هشتاد هزار کارگر حمل و نقل عمومی در بریتانیا، شامل کارگران قطار، مترو، اتوبوس و تاکسی، تشکیل شده است.

امروز کارگران در سراسر جهان در حال آماده شدن برای مهم ترین مصاف احتمالی با سرمایه داری جهانی در طول تاریخ هستند. ما بطور مرتب در جریان مبارزه شما برای آزادی سیاسی و در راه کسب حقوق کارگری، و سرکوب آشکار و بی شرمانه شما و دیگر رفقای کارگر که توسط رژیم ضد طبقه کارگر ایران صورت می گیرد، قرار داریم .

در ماه اوت سال 2010 در کنگره فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل ( آی تی اف) در مکزیکوسیتی که هر چهار سال یک بار برگزار می شود، من توانستم قطنعامه ای در حمایت از سندیکای کارگران شرکت واحد و نمایندگان زندانی این سندیکا از جمله خود شما ارائه دهم.

در آن قطعنامه بطور مشخص از شما نام برده شده بود. ما امسال در همکاری با نمایندگان سوسیالیست و نمایندگان مدافع طبقه کارگر در پارلمان بریتانیا، کوشیده ایم که موضوع شما را برجسته و آزادی شما را درخواست کنیم .

ما به استقلال و حق حاکمیت مردم و جنبش کارگران در ایران احترام می گذاریم و آماده هر گونه یاری به شما هستیم تا آزادی خود را بدست آورید و به مبارزه خود برای کسب حقوق کارگران در ایران ادامه دهید.

به همین دلیل من بنا به درخواست رفقای خود در جنبش کارگری ایران، از شما تقاضا می کنم که اعتصاب غذای خود را که اکنون 21 روز از آن می گذرد، بشکنید.

ما از قاطعیت شما علیه شکنجه و سرکوب توسط رژیم ایران آگاهیم. هیچ کس، حتی دشمنان شما نمی توانند نسبت به شهامت و اراده شما برای مبارزه در راه باورها و کسب حقوق خود، تردید داشته باشد.

از شما تقاضا می کنم که اعتصاب غذای خود را بشکنید؛ زیرا جنبش کارگری، نیازمند است که رهبرانی چون شما زنده بمانند و نمیرند. دردی که شما از نخوردن غذا متحمل شده اید از این به بعد منجر به صدمات بیشتر و شاید نابود کننده در کارکرد اندام شما ( کبد، کلیه، قلب و... ) خواهد شد .

من صمیمانه از شما تقاضا می کنم که اقدام شجاعانه و از جان گذشته ی اعتصاب غذای خود را بشکنید؛ اعتصابی که اگر ادامه یابد مردم ایران را از یکی از رهبران خود محروم خواهد کرد، همان گونه که رژیم ضد طبقه کارگر ایران تلاش می کند با ربودن، به ناحق زندانی کردن و اعدام رهبران جنبش شما انجام دهد.

لطفا به خانواده و رفقای خود در سراسر جهان اعلام کنید که اعتصاب غذای خود را می شکنید تا باور خود به توانایی جنبش ما در رسیدن به پیروزی را نشان دهید.
در همبستگی با شما،

الکس گوردون
رئیس اتحادیه کارگران قطار، کشتیرانی و حمل و نقل بریتانیا
RMT
12 دسامبر 2011
ترجمه و تکثیر از اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

مادرکوروش کوهکن: آنهايي که ادعای مسلمانی دارند با پسرم چه كردند؟

مادر کوروش کوهکن، فعال فرهنگی زندانی که در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد بعد از شش ماه موفق به دیدار با فرزندش شد.

کوروش کوهکن، ۱۱ بهمن ماه سال ۸۸ دستگیر و زندانی شد و ماه ها در بند ۲۴۰ زندان اوین تحت فشارهای روحی و جسمی قرار گرفت .

فشارهایی که موجب آسیب روحی و همچنین آسیب دیدن زانوی پای راست این زندانی سیاسی شد .

وی خردادماه امسال به دلیل حاد شدن شرایط جسمانی اش تحت تدابیر شدید امنیتی در بیمارستان طالقانی جراحی شد اما پیش از پایان یافتن مراحل درمان دوباره به زندان بازگردانده شد مساله ای که موجب شد همچنان درد زانوی او ادامه داشته باشد .

سودابه کوهکن بعد از این ملاقات گفت: ما در شهرستان فیروز آباد فارس ساکن هستیم و چون بیماری قلبی دارم و راه بسیار دور است نمی توانم زود به زود به ملاقات پسرم بیایم هفته گذشته و بعد از شش ماه توانستم دوباره فرزندم کوروش را ببینم.

او از قطع بودن تلفن های بند ۳۵۰ زندان اوین هم گلایه کرد و افزود: بعد از قطع تلفن های بند ۳۵۰ ماه ها از پسرم بی خبر می مانم. نمی دانید روزها و شبهایم را چطور با اضطراب و نگرانی گذرانده ام الان هم که فرزندم را ملاقات کرده ام می بینم نگرانی هایم بی مورد نبوده است و شرایط جسمی او اصلا مناسب نیست.

قطع تلفن های بند ۳۵۰ برای زندانیان شهرستانی بند ۳۵۰ بسیار دشوار تر از دیگران است چرا که خانواده های تهرانی دست کم هفته ای یک بار از وضعیت زندانی شان مطلع می شوند اما خانواده هایی که در شهرستان زندگی می کنند ماه ها از وضعیت عزیزان شان بی خبرند.

مادر این زندانی سیاسی در این باره گفت: هر بار به تهران آمده ام برای فرزندم از دادستان تهران درخواست مرخصی کرده ام اما دادستان تهران هیچ پاسخی نمی دهد.

من مسوولیت هر اتفاقی برای فرزندم را متوجه دادستان تهران می دانم چرا که چندین بار برای درخواست مرخصی به دفتر او رفته ام و وضعیت فرزندم را شرح داده ام اما بی توجهی های آقای دادستان مرا شوکه کرده است.

او ادامه داد: فرزندم به علت مصرف بیش از حد داروهای مسکن به خاطر درد شدید زانویش به بیماری گوارشی هم مبتلا شده است، چگونه مسوولانی که ادعای مسلمانی دارند با یک زندانی بی پناه این گونه رفتار می کنند.

شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، پیشتر کوروش کوهکن را به سه سال و شش ماه حبس تعزیری و تحمل ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد و وی در حال حاضر دوران محکومیت خود را در بند ۳۵۰ زندان اوین سپری می کند.

حمله وحشیانه زندانیان القاعده به دو زندانی کرد محکوم به اعدام زانیار و لقمان مرادی در زندان رجایی شهر

زانیار و لقمان مرادی دو زندانی کرد محکوم به اعدام پس از انتقال اجباری آنها به بند ویژه نگهداری متهمان القاعده در زندان رجایی شهر، از سوی زندانیان وابسته به این گروه تندرو اسلامی مورده حمله قرار گرفته و به شدت مجروح شده اند
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان، پدر زانیار مرادی در گفتگو با روژ با اعلام این خبر افزود که وضعیت جسمی فرزندانش بر اثر شدت جراحات وخیم است.


وی گفت: “زانیار و لقمان مرادی از روی قصد به بند ویژه نگهداری متهمان القاعده منتقل شده اند و از طریق زندانیان وابسته به القاعده مورد انواع آزار و اذیت و اهانت قرار می گیرند و بیش از گذشته زیر فشار هستند.”


زانیار و لقمان مرادی اخیرا به همراه پنچ زندانی سیاسی کرد دیگر از سالن ۱۲ بند چهار زندان رجایی شهر کرج به سالن ۱۰ همان بند که ویژه نگهداری محکومان مرتبط با سازمان القاعده است، منتقل شده بودند.


زانیار و لقمان مرادی اهل مریوان، کردستان ایران، هستند که به اتهام دست داشتن در قتل پسر اما جمعه مریوان در اوت و اکتبر سال ۲۰۰۹ دستگیر و پس از نه ماه بازداشت توام با شکنجه در دسامبر سال بعد اعدام محکوم شدند.


سازمان عفو بین الملل مهرماه سال جاری در بیانیه ای ضمن ابراز نگرانی شدید نسبت به نحوه محاکمه زانیار و لقمان مرادی از نهادهای مدافع حقوق بشر خواسته بود برای آزادی این دو زندانی سیاسی تلاش کنند.