۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

محکومیت ۲۵ شهروند تبریزی به بیش از ۱۲ سال حبس و شلاق

دستگاه قضایی در استان آذربایجان شرقی برای ۲۵ تن از شهروندان معترض آذربایجانی که در اعتراضات سالجاری آذربایجان شرکت داشته اند احکام حبس و شلاق صادر کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از تبریز، شعبه ۱۰۴ دادگاه عمومی تبریز ۲۵ تن از بازداشت شدگان وقایع ۱۲ شهریور ماه را به تحمل بیش از ۱۲ سال حبس محکوم کرد.
آقایان مسعود جلیل زاده، محسن گلستانی، سعید ابراهیم زاده، محمد احمدی، پرویز سعیدیان با حکم فرمایشی قاضی شعبه ۱۰۴ دادگاه عمومی تبریز به ریاست شکوه تازه هر کدام به یک سال حبس تعزیری و تحمل ۷۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
هم چنین آقایان کیومرث قربانی نیک نام، شهریار کبیری اسکندری، بهنام فتحی، اورمان زاهیده تبریزی، علی شاهد، حامد انداز، نجف خندانی، سیامک کندرودی، کاوه رستم پور و مهدی محمد پور نیز هر کدام به شش ماه حبس تعزیری و تحمل ۴۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
همین طور بهرام خدایاری، تقی مولایی، حامد شهبازی، وحید غلامپور گلزاری، علی محمدی آقبولاق، عادل دانا پور، امیر بوزری، بهرام فراوانی، علیرضا نقشی، آلله وردی قربانی نیز هرکدام به ۹۱روز حبس تعزیری و تحمل ۳۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
پیشتر خبرگزاری هرانا از برگزاری دادگاه ۱۲۸ شهروند بازداشتی مرتبط با وقایع اخیر آذربایجان خبر داده و اسامی ۸۵ تن از ایشان را منتشر کرده بود.

۳۵۰ كارگر ارگ ديزل بيكار شدند

۳۵۰ نفر از ۴۰۰ کارگر شرکت ارگ دیزل بیکار شدند و ۵۰ نفر باقیمانده در بخش خدمات ، نگهبانی و اداری فعال هستند.
عضو هيئت مدیره شرکت کرمان خودرو در گفتگو با ایلنا بیان کرد شرکت ارگ دیزل در سال ۸۷ تاسيس شد و توليد آن ساخت اتوبوسهاي دو كابين و تك كابين شهري بود كه هم اكنون اين كارخانه تعطيل شده است.
محمد جعفر مجزوبي ضمن بيان اين مطلب كه شركت ارگ ديزل تحت نظر شركت ايكارباس صربستان است، افزود:اين شركت به دليل عدم اجراي تعهدات خود در تحويل ۸۰ دستگاه خودرو ،دچار مشكل نقدينگي شدو به ناچار از ادامه توليد باز ماند.

وي ادامه داد:در حال حاضر ۳۵۰ نفراز۴۰۰ كارگر اين شركت بيكار شده اند و ۵۰ نفر باقيمانده در بخش خدمات ،نگهباني و اداري فعال هستند.

چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰ یک زندانی در زندان شاهرود واقع در سمنان به دار آویخته شد

چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰ یک زندانی در زندان شاهرود واقع در سمنان به دار آویخته شد.

به گزارش دادگستری استان سمنان فردی با هویت (م، ع) از اهالی انابه بردسکن به اتهام حمل ونگه داری مواد مخدر صبح روز چهارشنبه اعدام شد.

لازم به ذکر است که نامبرده ۲ بار از سوی دادگاه قضایی دادخواست عفو نموده بوده که مورد تایید دادستان قرار نگرفته است.

زندانی سیاسی لقمان مرادی بیش از ۱ سال از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم می باشد.

زندانی سیاسی لقمان مرادی بیش از ۱ سال از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم می باشد. خانواده این زندانی سیاسی تا به حال چندین بار با طی کردن مسافت طولانی از شهرستان مریوان به تهران و کرج و پرداخت هزینه های مالی زیاد برای ملاقات با فرزندشان مراجعه کرده اند ولی به آنها گفته شده که فرزندشان ممنوع الملاقات می باشد.



خانواده مرادی هر بار که برای ملاقات با فرزندشان به زندان گوهردشت مراجعه کرده اند به آنها گفته شده برای گرفتن اجازه ملاقات باید به عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران مراجعه کنند متعاقب آن، آنها به دادستان تهران مراجعه کردند و خواستار ملاقات با فرزندشان شده اند ولی هر بار که به دادستانی مراجعه کرده اند به آنها گفته شده است که باید فرم تقاضای ملاقات پر کنند و با آنها تماس گرفته می شود.

خانواده این زندانی سیاسی بیش از ۱ سال است که بطور مستمر به دادستانی تهران مراجعه می کنند و تا به حال به آنها اجازه ملاقات با فرزندشان داده نشده است و آنها همچنان از دیدار با او محروم می باشند.

در حالی زندانیان سیاسی لقمان و زانیار مرادی ممنوع الملاقات می باشند که تقریبا اکثر زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج دارای ملاقات کابینی و معدود افرادی هم از ملاقات حضوری برخوردار هستند.

از طرفی دیگر زندانی سیاسی لقمان مرادی در اثر شکنجه های وحشیانه بازجویان وزارت اطلاعات از ناراحتیهای حاد جسمی رنج می برد ولی بازجویان وزارت اطلاعات مانع درمان جدی آنها هستند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، عدم درمان زندانیان سیاسی و محروم کردن آنها از داشتن ملاقات با خانواده های خود را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.

روزه سیاسی نامحدود آریا آرام نژاد و علیرضا فلاحتی/در اعتراض به وضعیت زندان

آریا آرام نژاد هنرمند جوان و علیرضا فلاحتی دبیر شاخه جوانان حرب مشارکت مازندران در اعتراض به انتقالشان به بند سارقان روزه سیاسی نا محدود خود را آغاز کردند.

یکی از نزدیکان این زندانیان سیاسی با اعلام این خبر به ندای سبز آزادی گفت: در ادامه تداوم شرایط غیر انسانی و انتقال این دو زندانی سیاسی به بند سارقان که مغایر با آبین نامه سازمان زندانهاست این دو زندانی سیاسی روزه سیاسی نامحدود خود را آغاز کرده اند.

بر اساس این گزارش، آریا آرام نژاد که در روز ۱۷آبان ماه سال جاری به دست مامورین اداره کل اطلاعات استان مازندران بازداشت شده بود پس از تحمل ۳۴روز بازجوئی و انفرادی برای گذراندن ۶ماه حبس تعزیری ابتدا به بند قرنطینه زندان متی کلا منتقل شده بود، 28 آذرماه به بند سارقین منتقل شد.

همچنین، علیرضا فلاحتی دبیر شاخه جوانان جبهه مشارکت مازندران که در روز ۲۱آذر برای گذراندن ۶ماه حبس تعزیری، خود را به زندان متی کلا معرفی کرده بود ابتدا به بند قرنطینه زندان( محل نگهداری معتادین) منتقل شد و سپس به همراه آریا و به دستور رئیس اداره زندان شهرستان بابل به بند سارقین انتقال یافته است.

رییس زندان بابل در پاسخ به اعتراض خانواده این زندانیان سیاسی گفته است که این زندانیان باید در بند سارقان نگهداری شود. این در حالی است که بر اساس آیین نامه سازمان زندانها، هر زندانی بر اساس جرمی که مرتکب شده است در بند ویژه نگهداری می شود.

خانواده آریا آرام نژاد و علیرضا فلاحتی از ادامه این وضعیت بشدت نگران هستند و اعتراض آنها برای انتقال این دو زندانی سیاسی تاکنون به نتیجه نرسیده است.

بر اساس گزارش رسیده به ندای سبز آزادی، مسئولان زندان از دادن داروهای آریا آرام نژاد به وی خودداری کرده اند. این در حالی است که وی از بیماری قلبی رنج می برد و در حال حاضر وضعیت جسمی مناسبی ندارد.

در حال حاضر جمعی از هنرمندان با امضای بیانیه ای خواستار آزادی آریا آرام نژاد شده اند.

آریا آرام نژاد در بهمن ۸۸به اتهام خواندن ترانه ” علی برخیز” توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی استان مازندران دستگیر شد و ۴۴روز را در بند انفرادی بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل گذراند.

علیرضا فلاحتی دبیر جبهه مشارکت استان مازندران در بهمن ماه سال ۸۸به اتهام تبانی علیه امنیت کشور توسط اداره اطلاعات استان مازندران بازداشت شد و وی نیز به مدت یک ماه مشابه با وضعیت آرام نژاد در بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل بازداشت شده بود.

این دو در شعبه یک دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ۱۰ماه حبس تعزیری محکوم شده بودند. این حکم در شعبه سه دادگاه تجدید نظر استان مازندران به ۶ماه حبس تعزیری کاهش یافته است.

کامران ایازی یکی از زندانیان گمنام بند 350

کمیته گزارشگران حقوق بشر – کامران ایازی یکی از زندانیان گمنام بند 350 زندان اوین می باشد که در اوایل بهمن ماه سال 1389 به اتهام «توهین به مقدسات و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» بازداشت شده و 10 ماه است که در زندان اوین به سر می برد.



بر اساس گزارشات رسیده از زندان اوین، دادگاه اولیه کامران ایازی 9 ماه پیش بر اساس کیفرخواست «محاربه» در شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران برگزار شده و وی به 9 سال حبس تعزیری و 160 ضربه شلاق محکوم شده است.



پرونده وی در دادگاه کیفری استان نیز به اتهام «ارتداد و ساب النبی» نیز در حال بررسی است. دلیل برگزاری این دادگاه «عضویت در انجمن اینترنتی گفتگو و محتوای وبلاگ شخصی با مضمون طنز انتقادی به مسائل دینی و عقیدتی» عنوان شده است.

انتقال زندانیان سوری به ایران به دلیل عدم گنجایش زندان ها

العربیه (عربستان) : منابع مطلع در گفتگو با العربیه اعلام کردند سوریه همه زندانیان ایرانی در این کشور را آزاد کرده و همچنین زندانیان سوری محکوم به قاچاق مواد مخدر را به ایران منتقل کرده است.

این منبع که نخواست نامش فاش شود در گفتگوی تلفنی با العربیه گفت :" یک شهروند ایرانی محکوم به زندان ابد در سوریه دیدار کرده است و این زندانی به او گفت همه هم بندهای ایرانی او که به اتهام مشابهی در زندان به سر می بردند از زندان آزاد شدند."

او همچنین تاکید کرد هزاران تن از زندانیان سوری محکوم به قاچاق مواد مخدر نیز به دلیل عدم گنجایش زندان ها به ایران منتقل شده اند.

این اقدام همزمان با آغاز به کار ناظران اتحادیه عرب در سوریه صورت گرفته است.
ناظران عرب قرار است از همه مناطق سوریه از جمله زندان های این کشور بازدید کنند.

دیده بان حقوق بشر سوریه پیشتر اعلام کرده بود از آغاز اعتراض های مردمی علیه بشار اسد رئیس جمهور سوریه تاکنون بیش از 100 هزار نفر بازداشت شده اند که 15 هزار تن از آنها هنوز آزاد نشده اند.

ناوای پیلاری کمیسر عالی شورای حقوق بشر سازمان ملل در آخرین گزارش خود تاکید کرده بود حدود 14 هزار تن از معترضان در سوریه بازداشت شده اند.

از سوی دیگر منابع مخالفان اعلام کردند ارتش سوریه و نیروهای امنیتی در شهر حمص دست به عملیات گسترده ای زده اند.

مرکز اطلاع رسانی سوریه اعلام کرد نیروهای دولتی روز گذشته در مناطق " بیاضه " ، خالدیه و القصور در این شهر به خانه های مردم یورش بردند.

در درگیری ها و تجمع های اعتراضی روز گذشته در سوریه 45 تن از جمله 4 کودک کشته شدند.

30 تن از این قربانیان تنها در شهر حمص جان خود را از دست دادند.

در همین حال رئیس ناظران اتحادیه عرب محمد الدابی روز گذشته وارد دمشق شد تا برای آغاز به کار ناظران این سازمان زمینه سازی کند.

قرار است روز دوشنبه آینده حدود 50 تن از ناظران عرب وارد سوریه شوند تا از نزدیک اوضاع این کشور را بررسی کنند.

اتحادیه عرب نیز در قاهره یک اتاق عملیات تشکیل داده است تا گزارش های ناظران را دریافت کند و برای بررسی در اختیار مقامات این سازمان قرار دهد.
ناظران قرار است فعالیت خود را از دمشق آغاز کنند سپس به حمص و سایر مناطق این کشور منتقل شوند.

بر اساس توافقات دوجانبه دولت سوریه حق دارد پیش از ارسال گزارش ها آنها را مشاهده کند اما حق ندارد در گزارش های ناظران دست به تغییر بزند.

همچنین ناظران قرار است گزارش های روزانه بر اساس مشاهده و تصویربرداری از نیروهای نظامی ، خودروها و تانک ها در شهرهای مختلف و تظاهرات مردمی تهیه کنند و از زندان ها و بیمارستان های این کشور بازدید کنند.

اتاق عملیات در قاهره نیز اطلاعات وارده از سوی کمیته هماهنگی انقلاب و شورای ملی سوریه را در اختیار ناظران قرار خواهد داد تا بر اساس این اطلاعات از مناطق مختلف سوریه بازدید کنند.

کارگران شرکت لوله سازی خوزستان ۲۷ ماه در بلاتکلیفی به سر می برند

دبیر اجرایی خانه کارگر خوزستان گفت: کارگران شرکت لوله سازی خوزستان ۲۷ ماه است که در بلاتکیفی به سر می برند.

به گزارش ایلنا از آبادان، آقایار حسینی افزود: متاسفانه شرکت لوله سازی خوزستان که پیشتر از شرکتهای نمونه در بخش دولتی بود در زمان حاضر و پس از واگذاری به بخش خصوصی در وضعیت نابسامانی به سر می برد.

حسینی اظهار داشت: این وضعیت در خصوص شرکتهایی همچون آرسوی خرمشهر، لوله سازی سدید ماهشهر، خرم نوش اهواز، کارخانه قند دزفول و قند اهواز نیز به همین منوال است و این واحدها در وصعیت بحرانی به سر می برند.

به گفته ی وی بی توجهی مسوولان یکی از دلایل مهم تعطیلی بسیاری از این واحدها به شمار می رود.

او در بخش دیگری از سخنان خود از تاخیر یا پرداخت نشدن حقوق کارگران به عنوان مشکل عمده ی کارگران استان خوزستان نام برد و تصریح کرد: کارگران برخی از واحدها و شرکتها بیش از ۲۵ ماه است که حقوق دریافت نکرده اند و این امر سبب بروز مشکلات عدیده ای برای آنان و خانواده هایشان در گذران زندگیشان شده است.

دبیر اجرایی خانه کارگر خوزستان با اشاره به بیش از شش هزار و ۲۰۰ کارگاه در سطح خوزستان یادآور شد: بیش از ۷۰۰ هزار نفر مشمول بیمه کارگری هستند که مشکلات عدیده ای گریبان آنان را فرا گرفته است.

تاخیر چند ماهه در پرداخت حقوق کارگران شهرداری‌های استان از دیگر موارد اشاره شده توسط حسینی بود که گفت: متوسط تاخیر در پرداخت حقوق کارگران شهرداری‌ها به حدود چهار ماه می رسد.

حسینی در ادامه خواستار توجه خاص نمایندگان مردم در مجلس و مسوولان ذیربط به رفع مشکلات کارگران استان خوزستان شد.

وی ادامه داد: خوزستان با برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز و منابع طبیعی شایسته نیست که کارگرانش چنین وضعیتی داشته باشند.

حسینی تاکید کرد: مردم خوزستان در طول دوران دفاع مقدس دین خود را به نظام ادا کردند و اینک زمان آن است که در جهت رفع مشکلات آنان گامهای موثری برداشته شود.

۸۳ نفر تحت عنوان اراذل اوباش در تهران دستگیر شدند

فرمانده انتظامی تهران بزرگ، از دستگیری ۸۳ نفر از شهروندان تحت عنوان "اراذل و اوباش" در سطح شهر تهران خبر داد.

حسین ساجدی‌نیا، فرمانده انتظامی تهران بزرگ، گفت: "سحرگاه امروز با اجرای طرح امنیت محله‌محور در ۳۷۵ محله تهران طرح برخورد با اراذل و اوباش در دستور کار قرار گرفت که طی آن ۸۳ نفر از اراذل و اوباش تهران دستگیر شدند."
به گزارش فارس، وی ادامه داد: "هم اکنون از این افراد بازجویی‌های لازم صورت گرفته و پس از تکمیل پرونده این افراد به قوه قضائیه معرفی می شوند."

این فرمانده ارشد نیروی انتظامی مدعی شد: "جرم عمده این افراد ایجاد رعب و وحشت در سطح شهر است."

ساجدی‌نیا ادامه داد: "۲۳ نفر از این افراد دستگیر شده که اقدام به تشکیل باند کرده بودند علاوه بر ایجاد رعب و وحشت در میان مردم در زمینه مواد مخدر نیز فعالیت داشتند که پرونده این افراد به صورت ویژه در دست بررسی است."

وی گفت: "ماه گذشته ۳ مورد برخورد جدی با اراذل و اوباش داشتند اما براساس طرح امنیت محله‌محور این برخورد همچنان ادامه داشته و هر روز در سطح شهر تهران ادامه پیدا خواهد کرد."

وی با بیان اینکه در برخورد با این افراد باید مجموعه‌های اجتماعی به یاری پلیس بیایند اذعان داشت: "متاسفانه بسیاری از این افراد فاقد شغل مناسبی بوده یا از تحصیلات مناسبی برخوردار نیستند لذا از سازمانهای اجتماعی توقع می‌رود تا همکاری لازم را با نیروی انتظامی برای رفع این معضل داشته باشند."

رهگیری کاربران اینترنت در ایران، به کمک تجهیزات اسرائیلی

گزار‌ش‌ها حاکی از آن است که ایران در بخش‌هایی از پروژه مانیتورینگ و رهگیری کاربران اینترنت از تجهیزاتی استفاده می‌کند که در اسرائیل تولید شده‌اند. این تجهیزات احتمالا به‌ واسطه دانمارک به دست نهاد‌های امنیتی ایران رسیده‌اند.
یک کمپانی اسرائیلی تولیدکننده تجهیزات جاسوسی، شنود و رهگیری آنلاین، از طریق واسطه‌ای در دانمارک، تجهیزات خود را در اختیار ایران قرار داده است. این تجهیزات در فرایندی پنهان و محرمانه که از چندین سال پیش آغاز شده، معمولا به توزیع‌کننده‌ای در دانمارک ارسال می‌شوند تا پس از حذف مارک تجاری و برچسب‌ها و بسته‌بندی مجدد، در اختیاز توزیع‌کنندگان دیگر کشورها قرار گیرند.
به گزارش خبرگزاری بلومبرگ به نقل از دویچه وله، این تجهیزات که توسط کمپانی "الوت" در اسرائیل تولید شده، از طریق واسطه دانمارکی در اختیار فردی به نام «حسین» در ایران قرار می‌گرفته‌اند. هنوز اطلاعات و جزئیات بیشتری درباره این فرد منتشر نشده، اما با توجه به کاربری این تجهیزات، به احتمال زیاد وسایلی که او خریده در خدمت سیستم چندلایه و گسترده سانسور و رهگیری آنلاین در ایران قرار گرفته است.

مقامات تجاری و دفاعی اسرائیل در گفت‌وگو با بلومبرگ اعلام کرده‌اند که از چنین معاملاتی بی‌خبر بوده‌اند و مقامات ایرانی هنوز واکنشی به انتشار این گزارش افشاگرانه نشان نداده‌اند. بلومبرگ از شبکه‌های خبری پیش‌تاز در پیگیری معاملات مرتبط با تجهیزات سانسور، شنود، رهگیری و مانیتورینگ ارتباطات مخابراتی و آنلاین است و تا کنون چندین گزارش افشاگرانه موثر در این‌باره منتشر کرده است.

این تجهیزات، موسوم به NetEnforcer سخت‌افزاری برای مدیریت پهنای باند و نفوذ به ترافیک اینترنت در شبکه‌های بزرگ اطلاعاتی است که همچون بسیاری دیگر از تجهیزات، کارکرد دوگانه دارد و وقتی مورد استفاده سازمان‌های امنیتی قرار ‌گیرد می‌تواند به‌سادگی تبدیل به "تسلیحات دیجیتال" برای تعقیب مخالفان شود.
بر اساس این گزارش در یک سال گذشته بسیاری از ابزارهایی که امکان نفوذ به ایمیل‌ها، اس‌ام‌اس‌ها، ثبت پیشینه فعالیت‌های آنلاین و ترسیم نقشه از موقعیت مکانی موبایل‌ها را به دولت‌ها یا سرویس‌دهنده‌های مخابراتی می‌دهند، برای تعقیب، بازداشت و شکنجه مخالفان در کشورهایی نظیر ایران، بحرین، سوریه و تونس مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

با افشای این معامله غیرمستقیم میان ایران و اسرائیل، ممنوعیت تعامل تجاری میان این دو کشور متخاصم در خاورمیانه به چالش کشیده شده است. اسرائیلی‌ها ایران را یکی از دشمنان اصلی خود در جهان می‌دانند و در مقابل، بسیاری از مقامات ایرانی هم‌چنان با استناد به گفته‌های آیت‌الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، از ضرورت حذف اسرائیل از نقشه زمین حرف می‌زنند و بارها اعلام کرده‌اند که حتی موجودیت آن را به‌عنوان یک کشور مستقل، به رسمیت نمی‌شناسند.
تولید تجهیزات جاسوسی٬ شنود و رهگیری شهروندان٬ تجارتی میلیارد دلاری است که ۲۵ کشور در آن فعال‌اند. وب‌سایت افشاگر ویکی‌لیکس، اوایل ماه دسامبر، پروژه جدیدی را برای افشای معاملاتی از این دست راه‌اندازی کرده است. پروژه موسوم به Spy Files قصد دارد تصویر دقیق‌تری از معاملات کمپانی‌های تولیدکننده تجهیزات جاسوسی، شنود، رهگیری و مانیتورینگ با کشورهایی نظیر ایران، بحرین، عربستان، سوریه و ...ارائه کند.

ویکی‌لیکس اعلام کرده که صنعت تولید تجهیزات و امکانات جاسوسی دیجیتال٬ از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و پس از فرو ریختن برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در پی حملات تروریستی القاعده٬ جهشی باورنکردنی داشته و حالا سالانه بین ۳ تا ۵ میلیارد دلار گردش مالی دارد.

بسیاری از نهادهای قدرتمند بین‌المللی، از جمله اتحادیه اروپا، درصددند تا با تصویب قوانین جدید، راه ورود این تجهیزات به کشورهای تحت سانسور اطلاعاتی را ببندند. کنگره آمریکا و پارلمان بریتانیا هم طرح‌هایی برای پیش‌گیری از انجام چنین معاملاتی ارائه کرده‌اند.

دختر رفسنجانی به اتهام "فعاليت عليه نظام" محـاکمه شد

ایسنا: جلسه رسيدگی به اتهامات «فائزه هاشمی» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به رياست قاضی صلواتی و حضور وکيل مدافع و شخص فائزه هاشمی برگزار شد.

غلامعلی رياحی وکيل خانم هاشمی درباره جزييات محاکمه موکلش گفت: مطابق وقت تعيين شده دادگاه تشکيل شد. نماينده دادستان کيفرخواست را قرائت کرد و به خانم هاشمی به عنوان «فعاليت تبليغی عليه نظام» تفهيم اتهام شد.

وی ادامه داد: پاسخ‌های لازم از طرف خانم هاشمی و بنده به دادگاه ارائه داده شد ولی با توجه به اينکه دادگاه غيرعلنی بود، اجازه نداريم جزئيات آن را منتشر کنيم.

وکيل مدافع فائزه هاشمی گفت: در مجموع بعد از لايحه تکميلی که ظرف دو سه روز آينده به دادگاه خواهيم داد، دادگاه تصميمش را خواهد گرفت.

وی افزود: ما به عنوان آخرين دفاع فرصت خواستيم که ظرف سه روز لايحه دفاعی خود را تقديم دادگاه کنيم.

بر اساس اين گزارش، پيش از اين قرار بود اولين جلسه‌ رسيدگی به اتهامات خانم هاشمی صبح روز يک‌شنبه ـ ۲۳ مرداد ماه ـ‌ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به رياست قاضی صلواتی برگزار شود که به دليل درخواست استمهال وکيل پرونده و برای تدارکات دفاع و موافقت دادگاه با اين درخواست، جلسه‌ دادگاه به تاخير افتاد و وقت رسيدگی نيز تجديد شد.

به گزارش ايسنا، اين پرونده با اعلام جرم دادستانی تهران و به اتهام فعاليت تبليغی عليه نظام تشکيل شده است و اتهام انتسابی به «فائزه هاشمی» نيز به دليل مصاحبه او با سايت روزآنلاين بوده است.

رئيس دادگسترى آذربايجان شرقى از احتمال اعدام سكينه محمدى خبر داد

رئيس دادگسترى استان آذربايجان شرقى از احتمال تبديل حكم سنگسار سكينه محمدى آشتيانى به اعدام خبر داد.

حجت‌الاسلام مالك‌اژدر شريف؛ در گفت‌و گو با خبرگزارى فارس، ‌با اين توضيح كه خانم آشتيانى به دو اتهام زناى محصنه و معاونت در قتل همسرش؛ به مجازات سنگسار و ۱۰ سال حبس محكوم شده است؛‌ تصريح كرد از آنجا كه امكانات سنگسار در حال حاضر در استان آذربايجان شرقى وجود ندارد؛ ممكن است با نظر رئيس قوه‌ى قضائيه؛ اعدام خانم آشتيانى با چوبه‌ى دار انجام شود.

به‌گفته‌ى رئيس دادگسترى استان آذربايجان شرقى، دادگسترى استان در حال حاضر در انتظار دريافت نظر ساير فقها درباره‌ى امكان تبديل سنگسار به اعدام با چوبه‌ى دار است.
سكينه محمدى آشتيانى؛ زن ۴۴‌ساله‌ى محكوم به سنگسار از سال ۱۳۸۴ در زندان آذربايجان شرقى به سر مى‌برد.

یک دانشجوی رشته مکانیک اعدام شد


Iranian regime has executed a student after 3 years in prison. Hadi Amiri was charged for murder after killing his best friend by accident...

سایت ندای آزادی : یک دانشجوی رشته مکانیک اعدام شد.

هادی اميری، دانشجوی رشته مهندسی مكانيك دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول كه در تاريخ 30 آبان ماه سال 1387، در نزاعی با دوست صميمی خود، علی خواجه زاده، بر اثر اصابت ضربه چاقو به شكلی ناخواسته مسبب قتل وی گرديد، پس از تحمل 3 سال حبس، ساعت 8 صبح 26 آبانماه در حالي كه سومين روز از روزه ای بی افطار را می گذراند در زندان كارون اهواز به دار آويخته شد.

در سه سال اخير، تلاش خانواده و دوستان وی در اثبات غير عمد بودن قتل نتيجه ای در پی نداشت و سر انجام با اصرار خانواده مقتول حكم اعدام اجرا گرديد.

پسر معصومم گفت: درد شكنجه بر بدن خودم، قابل تحمل بود اما ديدن آن پيرمرد خونين، نه...!

زنده یاد احمد نجاتی که در 24خرداد ماه سال 88 در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دستگیر شده، و پس از ضرب و شتم و آسیب دیدن کلیه هایش جان خود را از دست می دهد.

مادر او از بی پاسخ ماندن شکایت و پیگیری هایش گفته و بر این باور است که اگر با هم باشیم و متحد شویم و یکصدا فریاد بزنیم پیروزی با ماست و آنها از صدای بلند ما می ترسند. او با تردید می گوید نمی دانم این را بگویم یا نه، اما اینقدر قلبم شکسته و دلم سوخته که گاهی اوقات می خواهم کسی که این بلا را سر فرزند من آورده است، همین بلا سر خودش بیاید.

متن گفتگو با منزلت محمدی مادر احمد نجاتی را با هم می خوانیم:

خانم نجاتی در ابتدا بفرمایید بعد از یکسال و چند ماه که از درگذشت فرزندتان می گذرد شکایت و پیگیری قضایی شما به کجا رسیده است؟

هیچی، پرونده همینطور به شکل راکد است.


آیا غیر از خانم ستوده که پرونده فرزندتان را در دست داشتند و الان در زندان هستند وکلای دیگری این پرونده را دنبال می کنند؟

ما سه وکیل داشتیم، دو تا از وکلا که کاری از دستشان بر نمی آید و دستشان از همه جا کوتاه است و برای پیگیری که مراجعه می کردند به آنها می گفتند که شما کاسه داغتر از آش هستید؟ خودشان چرا شکایت نمی کنند. خانم ستوده هم که بنده خدا الان در حبس است، حتی زمان بازداشت پرونده پسرم در کیفشان بود و الان مظلومانه در زندان هستند.


چرا شکایت را دنبال نمی کنید؟

شکایتم را برده ام پیش خدا، چون خیلی ها که شکایت کرده اند پاسخی نگرفته اند، من هم شکایتم را پیش خدا برده ام و خود او به فریاد ما خواهد رسید و می دانم پاسخ شکایتم را به زودی خواهد داد. وقتی هم که دیدم وکلا که به قوانین آشنا هستند از دستگاه قضایی پاسخی نمی گیرند و به زندان می افتند، صلاح دیدم به خدا واگذار کنم اما از خون پسرم نمی گذرم. وقتی پزشک قانونی بعد از هشت ماه به ما جواب بدهد آن هم با داد و بیداد شوهرم ، آن هم یک جواب بی سر و ته ، انتظار دارید قاضی طرف ما را بگیرد و به حق رای بدهد؟


پزشک قانونی علت فوت احمد را چه اعلام کرده بود؟

پسرم بر اثر از کار افتادن کلیه هایش پس از ضرب و شتم زیاد فوت کرد اما پزشک قانونی گفته بود علت مرگ نامعلوم است و از سر خودشان باز کردند. پیش قاضی هم می رفتم همین حرفها را می زدند .


چطور از بازداشت احمد باخبر شدید؟

دو روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری هشتاد و هشت احمد را دستگیر کردند، ما هم اصلا نمی دانستیم بازداشت شده و همه جا را می گشتیم، تا اینکه دو تا مامور آمدند منزل و شروع کردند به بازرسی و آن زمان بود که ما متوجه شدیم که احمد را دستگیر کرده اند. من به دو ماموری که آمده بودند گفتم آخر اتهام او چیست؟ گفتند دم بیمارستان بوعلی اعلامیه پخش می کرده است در حالیکه نزدیک منزل ما یک دانشگاه است که گویا بچه ها اعلامیه پخش می کردند ، احمد هم یکی از اعلامیه ها را برداشته و شروع کرده به خواندن که یکدفعه می ریزند و او را همراه عده ی زیادی دستگیر می کنند و می برند.


از آنها نپرسیدید احمد در کجا نگهداری می شود؟

چرا ، اما می گفتند "حالا بماند" و بعد از سه روز تماس گرفتند و گفتند وثیقه بیاورید تا آزاد شود. بعد فهمیدیم نه روز در یک جایی که گویا کهریزک بوده نگهداری شده و بعد به اوین منتقلش کرده اند. بعد از سه روز که در اوین بود ، به ما برای گذاشتن وثیقه زنگ زدند.


بعد از آزادی احمد تعریف نکرد که کجا بوده و چه برخوردی با او داشته اند؟

طفلکی فقط می خندید و می گفت که جایتان خالی بود، اینقدر کتک خوردم. بچه خیلی ساکتی بود.


آنجایی که آنها نگهداری می شدند چه شرایطی داشت، شبیه به زندان یا بازداشتگاه بود؟

احمد به من گفت اول به کلانتری صد و بیست و هشت تهران او را برده اند و از آنجا به یکجای دیگر منتقل کرده اند و چشمشان را بسته اند و نمی دانسته اند به کجا منتقلش می کنند.

او تعریف کرد ما را به یک جایی بردند و از صبح می آمدند ما را کتک می زدند تا بعد از ظهر. بعد از ظهر یک تکه نان بربری و یک سیب زمینی به آنها می داده اند (مشخصاتی که احمد تعریف می کرد را به بچه ها دادم ، می گفتند به احتمال زیاد همان کهریزک بوده است).

احمد می گفت در آنجا جلویش سی دی می گذاشتند تا ببیند او در میان تظاهرات کنندگان هست یا نه، بعد که می دیدند نیست او را کتک می زدند و می گفتند دوربین می آوریم و تو بگو که مثلا شیشه ی این بانک را شکسته ای ، بعد ما تو را آزاد می کنیم تا بروی پیش خانواده ات.

خدا را شکر که احمد توانست این کتکها و فشارها را تحمل کند و دروغ نگفت. چون خیلی ها برای اینکه از این شکنجه ها راحت شوند قبول کردند دروغ بگویند و به دروغ هرآنچه آنان می خواستند می گفتند ، احمد را هم که مقاومت می کرد و دکترهای خودشان گویا فهمیدند که حالش بد است آزادش کردند.


غیر از ضرب و شتم جور دیگری تحت فشارش قرار می دادند؟

احمد می گفت یک پیرمردی را جلوی ما آوردند و اینقدر با باتوم او را زدند که از سر و صورتش خون جاری شد، طفلک احمد می گفت تمام کتکهایی که به من می زدند می توانستم دردش را تحمل کنم اما از نظر روحی وقتی آن پیرمرد را می دیدم به هم می ریختم و زجر می کشیدم و نمی توانستم ببینم اینطور وحشیانه یک پیرمرد را می زدند. شبها هم ده - پانزده نفر را توی یک قفسهایی می انداختند و اینقدر جا کم بود که احمد می گفت ایستاده می خوابیدیم. ظلم کردند، واقعا ظلم کردند... من می دانم جواب پس خواهند داد. من اهل نفرین نیستم ، اما چنان جگرم سوخته که فقط به خدا واگذار کردم تا تقاص پس دهند.


بعد از آزادی وضعیت روحی اش چطور بود؟

به آنها گفته بودند بیرون که رفتید مواظب حرف زدنتان باشید ، ما دنبالتان هستیم. خود احمد می گفت انگار کسی دنبالم می کند و هر جا می روم یکی سایه به سایه دنبالم می آید.


چند روز بعد از آزادی کلیه هایش درد گرفت؟

بعد از آزادی مدام درد داشت اما می گفت خوب می شود. بعد دوباره مثل بار اول خانه نیامد و ما شروع کردیم دنبالش گشتن. اول فکر کردم دوباره دستگیرش کرده اند، چون مدام می گفت یکی سایه به سایه دنبالم است. به اوین و همه جا مراجعه کردم. تا اینکه بعد از نه روز از بیمارستان لقمان زنگ زدند که بیایید پسرتان را شناسایی کنید . نه روز در کما بود و بعد از اینکه به هوش آمده شماره تلفن خانه را می نویسد و آنها به ما زنگ می زنند.


متوجه نشدید قبل از انتقال به بیمارستان چه اتفاقی برایش افتاده است؟

نمی دانم یا دوباره خودشان کاریش کرده بودند یا اینکه کلیه هایش درد داشته و به کما رفته . واقعا نمی دانم در آن روز چه اتفاقی افتاده اما با توجه به این که دو تا بیمارستان بوعلی و امام حسین کنار منزل ماست اما او را به بیمارستان لقمان منتقل کرده بودند! بعد از چند روز کما در بیمارستان حالش خوب می شود تا جاییکه ما فکر کردیم فردا از سی سی یو به بخش منتقلش می کنند، اما بعد به کما رفت و تمام کرد. از خودش هم فرصت نبود بپرسیم.

بچه از ذوقش که ما را دیده بود مدام از ما تشکر می کرد و ملاقاتهای ما هم دو دقیقه به دو دقیقه بود و فرصت نبود که حرفی بزنیم و اصلا فکر نمی کردیم اینجوری تمام شود. شب نیمه ی شعبان زنگ می زنند و خبر می دهند که احمد تمام کرده است.


گفته بودید که از صدا و سیما شروع به دروغ پراکنی کرده و مرگ احمد را انکار کرده بودند در این مورد صحبت کنید؟

حدود دو هفته بعد از فوت احمد بود که دوستان و آشنایان زنگ زدند که اخبار بیست و سه کانال دو را ببینید، احمد را نشان می دهند. دیدیم که قبر پسر دیگرم را که ده سال پیش فوت کرده را نشان می دهند، مهدی پسر دیگرم بود که بر اثر بیماری سالها پیش فوت کرده بود و او را در قبر دو طبقه خاک کردیم و احمد را در طبقه دیگر آن به خاک سپردیم.

بعد اینها شبانه رفته بودند و با دوربین سنگ قبر مهدی را نشان می دادند و می گفتند ببینید مردم، این خانواده دروغگو هستند، پسرشان ده سال پیش فوت شده نه الان ، بعد دوربین را می بردند روی پلاکارد کوچکی که بالای قبر گذاشته بودند و نام احمد رویش نوشته شده بود، بعد هم گفتند که احمد زنگ زده و گفته من بیمارستان بودم و الان حالم خوب است، نمی دانم چرا پدر و مادرم دروغ می گویند . خلاصه هنوز در شوک از دست دادن فرزندمان بودیم که با این دروغها آتشی دیگر به جانمان زدند، این در حالی است که از دوستان و آشنایان در غسالخانه از جنازه احمد عکس انداخته اند.


رفتید از طریق پرسنلی که در بیمارستان جنازه احمد را دیده اند پیگیری کنید تا شهادت دهند؟

دو تا از وکیلها به بیمارستان رفتند اما هیچ یک از پرسنل پاسخ ندادند و می ترسیدند فقط روز شنبه که بهشت زهرا بودیم تا جنازه را تحویل بگیریم ، آقای نجاتی را پای تلفن خواستند، همسرم رفت و خانمی با تلفن به او گفته بود "من یکی از دکترهای کلیه پسرتان هستم، شما حواستان باشد که پسرتان بر اثر ضربه هایی که به کلیه اش خورده فوت کرده و ما نتوانستیم کاری برای او انجام دهیم ، شما حتما پیگیر باشید." آن زمان چون می خواستیم جنازه را تحویل بگیریم و پسرم را دفن کنیم شکایت نکردیم. بعد از برگزاری مراسم شکایت کردیم .

حتی به حدی روی ما فشار بود که دو سه هفته همسرم می رفت بالای قبر می ایستاد و می گفت اینها که اینجور برای ما فیلم درست می کنند حتما جسد را از قبر در می آورند و سر به نیست می کنند. من که الان می دانم جای پسر بی گناهم در آن دنیا خوب است، اما از خونش نخواهم گذشت.


از ویژگیها و خصوصیات احمد بگویید.

احمد متعلق به خودش نبود، وقتی یک فقیری را می دید خدا شاهد است و به ارواح خاک خودش ، غذای خودش را برمی داشت و می برد به او می داد برای همین هم تا ته جگرم می سوزد (بغض این مادر دلشکسته در اینجا می شکند و بعد از چند دقیقه ای گریه و سکوت ادامه می دهد) بعد از اینکه آزاد شد، از اینکه خودش را وحشیانه می زدند ناراحت نبود ، اما کتک زدن آن پیرمرد یک لحظه از ذهنش پاک نمی شد و می گفت سخت ترین شکنجه برای او همان لحظه ای بوده که آن پیرمرد بی گناه را جلوی چشم آنها با باتوم می زدند... همیشه می گفتند خدا گل چین است ، حالا معنایش را می فهمم.

نمی دانم این را بگویم یا نه ، اما اینقدر قلبم شکسته و دلم سوخته که گاهی اوقات می خواهم کسی که این بلا را سر فرزند من آورد ، همین بلا سر خودش بیاید.


فرزند شما دو روز پس از انتخابات ریاست جمهوری هشتاد و هشت که مردم به نتایج آن معترض بودند و رای واقعی خود را می خواستند بازداشت و این اتفاقات برای او گذشت ، الان که نزدیک انتخابات دیگری هستیم چه حسی دارید؟

همه جا احمد را به یاد من می آورد ، مسلم است که انتخابات هم او را به یادم می آورد.


بعنوان مادر یکی از شهدای جنبش سبز آیا در انتخابات شرکت خواهید کرد؟

تا ببینیم چه شرایطی باشد، اگرچه آنها به ما اهمیتی نمی دهند، اما اگر شرایط انتخابات آزاد و سالم باشد و نه مثل آن سال که این حوادث پیش آمد حتما شرکت می کنم. حالا باید منتظر باشیم و ببینیم شرایط آن فراهم می شود یا نه؟


با مردم سخنی ندارید؟

دعا کنید خون این عزیزان پایمال نشود و همه زندانیان آزاد شوند. اولش من خیلی می ترسیدم و به خاطر همین آنچه بر سر احمد و ما آمد را نمی گفتم، بیشتر ترسم هم برای دو فرزند دیگرم بود. تهدیدمان هم می کردند که صحبت و مصاحبه نکنیم.


چه شد که به این نتیجه رسیدید که باید دردتان را فریاد بزنید و از ظلمی که به شما رفته سخن بگویید؟

وقتی رفتم میان دیگر خانواده های آسیب دیده ، آنها می گفتند باید با هم باشیم و آنها از صدای بلند ما می ترسند، باید با هم متحد شویم تا صدایمان را بلندتر به گوش همه برسانیم. همان شد که ترسم ریخت و شیر شدم و پیش خودم گفتم نهایتش این است که من را هم بگیرند و همین بلا را سرم بیاورند ، به احمدم می پیوندم. "تازه فهمیدم که اگر با هم باشیم و متحد شویم و یکصدا فریاد بزنیم پیروزی با ماست." بچه های دیگرم را هم به خدا سپردم ، دیگر از خدا بالاتر که کسی نیست ، خدا خودش پشت و پناه آنها باشد.

شكايت خانواده: رضا شهابي در بلاتكليفي است!

خانواده رضا شهابی، فعال کارگری زندانی نسبت به این که مقامهای قضایی با وجود گذشت دو روز از پایان اعتصاب غذای او به وعده هایشان برای رسیدگی به پرونده عمل نکرده اند،

اعتراض کردند.رضا شهابی در اوایل آذر در اعتراض به بلاتکلیفی پرونده اش دست به اعتصاب غذا زد. او در خرداد ماه ۱۳۸۹ بازداشت شد و به گفته خانواده اش، تاکنون حتی یک روز اجازه نیافته است به مرخصی بیاید.
اتهام او “ارتباط با بیگانگان و برهم زدن نظم عمومی” است، ولی خانواده اش این اتهام را قویا تکذیب کرده اند.

یکی از اعضای خانواده این فعال کارگری با اعلام اینکه او همچنان به دلیل ناراحتی گردن و کمر، تحت نظر ماموران در بیمارستان نگهداری می شود، گفت: “فعلا در بخش مغز و اعصاب بیمارستان بستری است. بعد از دو روز، هنوز حالش به وضعیت طبیعی بازنگشته و پزشکان اعلام کرده اند حداقل زمان لازم برای عادی شدن حالش بین ۲۰ روز تا یک ماه است و آن وقت تازه می توان درباره عمل جراحی اش فکر کرد.

یک عضو خانواده رضا شهابی گفت: “یکی از دلایلی که او قبول کرد پنجشنبه گذشته اعتصاب غذای خود را بشکند، این بود که مسئولان قضایی، بخصوص قاضی پرونده آقای صلواتی و دادستان تهران آقای جعفری دولت آبادی، به ما اعلام کرده بودند که ایشان اعتصابشان را بشکنند و ما به پرونده اش رسیدگی می کنیم و او را از بلاتکلیفی درمی آوریم. تاکنون هیچ کسی جواب ما را نداده است.”

اجرای حکم شلاق یک شهروند در مسجد سلیمان و در ملاءعام

حکم شلاق یک شهروند در شهرستان مسجد سلیمان(استان خوزستان) و در ملاءعام به اجرا درآمده است.
به گزارش ایسنا، ‌ حکم شلاق فردی با هویت "س- ی" دائر بر آنچه "ارتکاب فعل حرام" (برقراری رابطه نامشروع) عنوان شده است، در ملاءعام اجرا شد.
اجرای این حکم که از ۴۸ ساعت قبل با نصب پلاکارد در محل‌های مناسب، اطلاع‌رسانی شده بود، با حضور مردم انجام پذیرفته است.

جمعی از تولیدکنندگان کودهای کشاورزی خواستار حمایت دولت و مجلس و عدم تعطیلی واحدهای تولیدی خود شدند.

تجمع کنندگان مقابل مجلس که صاحبان کارخانه‌های تولیدی کود کشاورزی هستند با خود پارچه نوشته‌هایی با مضامین: "نمایندگان محترم از تعطیلی بیش از ۱۵۰ واحد تولیدی کود داخلی با هزاران کارگر جلوگیری کنید"، "ما تولیدکنندگان کودهای کشاورزی جهت احقاق حق خود به خانه ملت پناه آوردیم"، "عدم تعدیل قیمت قرارداد‌ها توسط وزارت جهادکشاورزی بیش از ۱۵۰ تولیدکننده در حال نابودی می‌باشد"، "با بی‌برنامگی وزارت جهادکشاورزی تولیدکنندگان کودهای کشاورز در حال ورشکستگی می‌باشند"، "توزیع بی‌برنامه کود یارانه‌ای = به یغما رفتن ثروت ملی= تعطیلی واحدهای تولید داخل" با خود حمل کردند.
یکی از حاضران در این تجمع در گفت‌وگو با خبرنگار جام‌جم آنلاین اظهار داشت: "‌۴۰۰ کارخانه کود کشاورزی در سراسر کشور فعال بودند که ۲۵۰ کارخانه یا تعطیل و یا ورشکست شده‌اند و تنها ۱۵۰ کارخانه در حال فعالیت هستند."

وی افزود: "ما جهت احقاق حق خود تا کنون مقابل وزارت جهادکشاورزی و دیگر نهاد‌ها تجمع کرده‌ایم اما جوابی دریافت نکردیم."

جمعی از خانواده زندانیان سیاسی و فعالین دانشجویی با حضور در شهر سمنان با خانواده سید ضیا نبوی دیدار کردند.

در این دیدار که همزمان بود با زادروز این دانشجوی ستاره دار، معصومه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی، زهرا رحیمی همسر ابولفضل قدیانی، مریم شربت دار قدس همسر فیض لله عرب سرخی، زهره آغاجری خواهر هاشم آغاجری و تعدادی از فعالین دانشجویی و دانشجویان محروم از تحصیل و ستاره دار حضور داشتند.

در این دیدار خانواده زندانیان سیاسی و حاضران به تمجید از فضایل اخلاقی این دانشجوی محروم از تحصیل زندانی پرداختند و مقاومت وی در زندان کارون اهواز را ستودند.

دانشجویان ستاره دار و خانواده زندانیان سیاسی خواستار آزادی هرچه سریعتر سید ضیا نبوی شدند.

برادر هاله سحابي: نيروي انتظامي لاپوشاني مي كند! مجرمين بايد معرفي شوند!

حامد سحابی، برادر مرحوم هاله سحابی که در مراسم تشییع جنازه پدرش” عزت الله سحابی” بعد از دخالت نیروهای امنیتی جان خود را از دست داد گفت که همچنان پیگیر شکایت خود از افرادی هستند که در این حادثه نقش ایفا کرده اند.

او گفت که هیچ عاملی نمی تواند از پیگیری شکایت خانواده جلوگیری کند. وی گفت: «اگر دادگاه قصد روشن شدن قضیه را داشته باشد باید خودش از نیروی انتظامی یا هر ارگانی که در آن روز از مراسم فیلم برادری می کردند بخواهد تا فیلم ها را به دادگاه ارائه کنند. دادگاه باید قاعدتا فیلم ها را از نیروی انتظامی بخواهد. ما خودمان شاهد بودیم که آن روز چند دوربین از مراسم و اتفاق های که افتد فیلم گرفت. بنابراین مطمئن هستیم که فیلم های از زوایا مختلف مراسم وجود دارد که می توان از آن در دادگاه به عنوان شاهد استفاده کرد.»
حامد سحابی همچنین درباره اینکه چگونه متوجه شده اند نیروی انتظامی فیلم های روز حادثه را در اختیار دادگاه قرار نمی دهد، گفت:« ما هم از طریق رسانه ها شنیدیم و به طور رسمی به ما اعلام نشد. بنابراین نمی دانیم چقدر صحت دارد بهرحال ما شکایت خودمان را ادامه می دهیم.»


برادر محروم هاله سحابی از معرفی ۳ شاهد به دادگاه خبرداد و گفت:« ما از طریق وکیل تقاضای رسیدگی به ماجرای کشته شدن هاله را کردیم. ما تقاضای رسیدگی کردیم تا مقصر و مسبب برنامه های مراسم تشیع جنازه پدرمان که در خلال آن هاله درگذشت،مشخص شود. چون اعلام کرده بودیم مرگ هاله طبیعی نبوده و به دلیل اتفاق های آن روز صورت گرفته است، دادگاه از ما شاهد خواسته است. ما هم شاهدان را با هماهنگی خودشان به دادگاه معرفی کردیم. فعلا وضعیت پرونده در همین حد مانده است.»

احمد منتظری یکی از شاهد ان این پرونده است که خود در مصاحبه های مختلف ابراز کرده که در دادگاه شهادت خواهد داد. حامد سحابی در مورد دیگر شاهدان گفت:« ما فعلا سه نفر را معرفی کردیم، کسانیکه خودشان اعلام کرده بودند که آمادگی شهادت دارند.» برادر مرحوم هاله سحابی در مورد اینکه آیا خودشان فیلمی از روز مراسم در دسترس ندارند، گفت:« در آن روز اصلا امکان فیلم برادری نبود.هر کس که با موبایلش هم فیلم برادری می کرد سریع او را دستگیر می کردند یا موبایلش را می گرفتند. به غیر از نیروی انتظامی که واضح فیلم برادری می کردند کس دیگری امکان این کار را نداشت.مگر اینکه کسی قاچاقی فیلم گرفته باشد که بهرحال در اختیار ما نیست.»

حامد سحابی در پاسخ به این سوال که چرا خانواده پس از فوت هاله با کالبد شکافی جسد مخالفت کرده بودند به کمپین گفت:«موضوع کالبد شکافی از نظر ما چیزی را روشن نمی کرد. بهرحال ماجرا جلوی تعداد زیادی آدم اتفاق افتاده است.ما ترجیح دادیم که کالبد شکافی صورت نگیرد. اما به این معنی نبوده که تقاضای رسیدگی نداشتیم. ما درخواست رسیدگی بر علت حادثه های‌ آن روز را جداگانه مطرح کردیم.»

حامد سحابی درباره درخواست خانواده اش از مقامات قضایی ایران گفت:« درخواست ما روشن شدن قضیه و پاسخ به علت تشنج در مراسم خاکسپاری است. چرا تشییع جنازه ای که می توانست خیلی آرام برگزار شود بخصوص که در شهرکی دور از تهران بود و به قول معروف دور از هیاهو بود به تشنج و به آن وضعیت بد کشیده شد که در خلالش خانم سحابی فوت کرد. مراسم تشییع جنازه خیلی عادی است و حق هر خانواده ای است که برای مرحومش مراسم بگیرد. ما می خواهیم که به این موضوع رسیدگی شود.. و ما هم مثل بقیه خانواده ها برای از دست رفته مان مراسم بگیریم.»

حامد سحابی در واکنش به حرف های علی مطهری در سخنرانی سه شنبه ۲۲ آذر ماه که گفته بود اگر ماموری خطای انجام داده باید به مردم توضیح داده وعذرخواهی شود، گفت:« حرف ایشان درست است. اگر واقعا کسی خلاف کرده نیروی انتظامی کشور باید به جای لاپوشانی او را معرفی کند. معرفی عاملان چیزی را خراب نمی کند و ضربه ای هم به کسی نمی زند.»
هاله سحابی، ۵۴ ساله، پژوهشگر دینی، درحالیکه برای چند روز از سوی زندان به مرخصی آمده بود تا درمراسم ختم پدرش عزت الله سحابی شرکت کند در تاریخ ۱۰ خرداد سال جاری در این مراسم و به گفته برخی شاهدان عینی که پیش از این با کمپین صحبت کرده بودند (منبع) در اثر ضرب و شتم ماموران دچار ایست قلبی شد و در درمانگاه لواسان فوت کرد. تا زمانی که مرحوم عزت الله سحابی در بیمارستان به هوش بود به دختر وی اجازه مرخصی داده نشد. تنها زمانی که پدرش در بیمارستان به کما رفت او توانست بر سر تخت وی دربیمارستان حاضر شود. درحالی که شاهدان عینی از ضرب و شتم وی در جریان مراسم تشییع جنازه خبرداده بودند، مقامات رسمی و رسانه های طرفدار دولت از اینکه عامل مرگ خانم سحابی هیجانات ناشی از فوت پدرش بوده سخن گفتند. یک روز پس از این واقعه یک شاهد عینی که در محل حضور داشت به کمپین گفت که «نیروهای امنیتی در جریان مراسم با دوربین های عکاسی وفیلمبرداری از مراسم فیلمبرداری می کردند».

هاله سحابی دختر عزت الله سحابی، بنیان گذار “شورای فعالان ملی-مذهبی” از فعالان حقوق زنان و عضو گروه مادران صلح ایران بود که در مردادماه سال ۱۳۸۸ در تجمعی در میدان بهارستان تهران از سوی ماموران لباس شخصی بازداشت شد و همان سال از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق «حضور مکرر در تجمعات غیر قانونی و اخلال در نظم عمومی» در مجموع به دو سال حبس و پرداخت مبلغ سیصد هزار تومان جزای نقدی بدل از شلاق محکوم شد.