۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

تهدید دانشجویان دانشگاه خیام مشهد

به گفته دانشجويان دانشگاه خيام مشهد تجمع دانشجويان به مناسبت روز دانشجو صبح امروز ساعت11 با حضور تعدادكمي از دانشجويان شروع شد, اما از ابتداي تجمع, مزدوران حراست و نيروي انتظامي كه حضور داشتند دانشجويان را تهديد كردندوبه آنها گفتند كه درصورتي كه تجمع خود را ادامه بدهند آنها رادستگير وزنداني ميكنند .

جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه امیرکبیر: مجید توکلی به جرم نفی استبداد و ستایش آزادی در زندان است

جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) در دومین سالروز بازداشت مجید توکلی، با صدور پیامی ضمن محکومیت بازداشت وی، خواستار آزادی فوری مجید توکلی از زندان شدند.
به گزارش دانشجونیوز، در بخشی از این نامه که با قسمتی از پیام مجید توکلی به مناسبت مهرماه آغاز شده، آمده است: "دو سال گذشت... از آن روز که مجید از عشق به آزادی سخن گفت و بر سر استبداد بی صبرانه فریاد کشید. گفته بود که هر چه فریاد در گلو دارد، بر سر استبداد می کوبد. از آن روز که به قصد تحقیرش برخاستند، و ندانستند که همه ما "مجید توکلی" هستیم و شرافت او زاییده شجاعتش بود، نه جامه اش. این روزها مجید در حبس، نماد نسلی است که سخنی جز آزادی بر زبان نداشت و سلاحی جز قلم در دست."
در حالی که دو سال از بازداشت غیرقانونی مجید توکلی در سالگرد روز دانشجو در دانشگاه امیرکبیر می گذرد، وی هم چنان از حق مرخصی محروم و کلیه تماس های تلفنی وی نیز با خارج از زندان مسدود شده است. مادر مجید توکلی که به دلیل بیماری قادر به سفر نیست، بیش از دو سال است که فرزندش را ملاقات نکرده است. وی همچنین نزدیک به یازده ماه است که به دلیل قطع تماس های تلفنی زندانیان سیاسی در زندان رجائی شهر کرج با پسرش سخن نگفته است. مجید توکلی به هشت سال و نیم زندان و محرومیت مادام العمر از تحصیل محکوم شده است.
متن کامل نامه جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه امیرکبیر به شرح زیر است:
"چنین است که امید مردم به دانشگاه است و گویا مردم از دانشجویان پیمانی گرفته اند. آن ها پیمان گرفته اند که آزادی باید زنده بماند، شادی میهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازه ی حضور و بروز نیابد، زنجیر های عقاید و بیان و اندیشه ها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتری جویی ها، روا داری و احترام به همدیگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زیست اخلاقی و انسانی و همه با هم محقق گردد. مردم پیمانی سخت گرفته اند و کاری سخت پیش رو دارید. اما می دانم که با همت تان پیروز می شوید و احترام مردم را بر می انگیزید. آن گاه اگر استبداد همه ی توان اش را به خشونت و سرکوب تبدیل کند، باز شکست خواهد خورد." (بخشی از پیام مجید توکلی به دانشجویان در مهرماه ١٣٨٩)
آذر ارمغان طلب آزادی و آزادگی است، که با خون و زندان درآمیخته است. یادآور سه آذر اهورایی است و هزاران آذرخش دیگر.  آذر برای پلی تکنیک یادآور مجید توکلی، شرف جنبش دانشجویی، است.
دو سال گذشت... از آن روز که مجید از عشق به آزادی سخن گفت و بر سر استبداد بی صبرانه فریاد کشید. گفته بود که هر چه فریاد در گلو دارد، بر سر استبداد می کوبد. از آن روز که به قصد تحقیرش برخاستند، و ندانستند که همه ما "مجید توکلی" هستیم و شرافت او زاییده شجاعتش بود، نه جامه اش. این روزها مجید در حبس، نماد نسلی است که سخنی جز آزادی بر زبان نداشت و سلاحی جز قلم در دست.
دو سال گذشت. ١٦ آذر سال ١٣٨٨، تریبون "برای آزادی"، سالگرد روز دانشجو در دانشگاه پلی تکنیک تهران، مجید توکلی جز "برای آزادی" سخن نگفت. وی در حالی پس از ضرب و شتم ماموران امنیتی بازداشت شد، که در دو دادگاه مختلف، به دلیل سخنان و نوشته هایش در مجموع به نه سال زندان محکوم شد و مادام العمر از ادامه تحصیل محروم شد.
مجید اکنون در حالی در زندان رجایی شهر کرج در حال گذراندن دوران حبس خود در تبعید به سر می برد، که مادر بیمار وی بیش از دو سال از دیدار فرزند محروم مانده و با قطع کلیه تماس های تلفنی زندانیان سیاسی توسط زندانبانان، بیش از ده ماه است که با مجید سخن نگفته است. این ها تنها گوشه ای از ظلم هایی است که بر وی و خانواده اش رفته است.
دانشگاه خانه آزادی است. در جامعه ای که در دانشگاهش نتوان آزادانه سخن گفت و ابراز عقیده نمود، نمی توان به انتظار شکوفایی و توسعه نشست. در چنین جامعه ای فساد رشد می کند و مداحی جایگزین نقادی می شود. بی خردان و چاپلوسان بر مسند امور می نشینند و حکم می رانند، و آگاهان و دل سوزان یا در بند جاهلانند و یا در بند سکوت.
ما جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) ضمن محکومیت مجدد بازداشت و صدور حکم ناعادلانه نه سال حبس برای مجید توکلی، خواستار آزادی هر چه زودتر وی از زندان هستیم؛ که تنها در سخنان و نوشته هایش از نفی استبداد و ستایش آزادی سخن گفته است. و اگر جرم اینست ما همه گناهکاریم و مستحق مجازات.
امضا کنندگان
پیمان احمدپور
آیلین اسدی نژاد
فرناز اسلامی
مهدی اشراقی
علی افشاری
میلاد ایران نژاد
احسان ایری
امیررضا آهویی
هادی باقری
بهنام  برهمن
ایمان بهرام زاده
ناهید پرویزی
هادی پلاور
بیژن پوریوسفی
ناصر پویافر
یاسر ترکمن
عابد توانچه
دلارام جلیلی
آیدا حاجی زاده
سید امیر حسینی پرور
عباس حکیم زاده
حسین خائفی
مقداد خلیل پور
حمید خوانین
مسعود دهقان
وحید دولت آبادی
میثم رزم آرا
محمد یوسف رشیدی
پدرام رفعتی
فرشته رفیعیان
فواد سجودی فریمانی
مهدی سعیدی پور
محمد اسماعیل سلمانپور
محسن سهرابی
ثمره شاه صفی
سامان شاه محمدی
حامد  شجاعی
مریم شعبانی
مجید شیخ پور
علی صابری
احد صراف شیرازی
بیتا  صمیمی زاد
آروین طاهائی
هومن طاهری
توحید علی اشرفی
مصطفی غفوری ورزنه
مهرداد فرنوش
شکوفه قاسمی
علیرضا قراگزلو
احمد قصابان
محسن قمری
مازیار کریمی
میثم محمد
کورش محمودکلایه
پویان محمودیان
سید نریمان مصطفوی
البرز ملیحی
مهسا مهرداد
بهزاد نبوی
بتسابه نبی ییان
سیاوش نیشابوری
حامد ورمزیار
سجاد ویس مرادی
علی هنری
حسین یکتایی
محمد یوسفی
رضا یونسی

توزيع غذاي فاسد در دانشگاه تهران در عاشورا...!!

توزيع غذاي فاسد در دانشگاه تهران در عاشورا...!!

دانشجو آنلاين

مردم سالاری : تعدادي از دانشجويان دانشگاه تهران اعلام کردند که در ميان دانشجويان اين دانشگاه غذايي توزيع شد که بسياري از آن فاسد بوده است. به گزارش قاصد، تعدادي از دانشجويان دانشگاه تهران اعلام کردند که براي دريافت غذاي نذري به درب اصلي دانشگاه و خيابان 16 آذر مراجعه کردند که پس از دريافت غذا متوجه شدند بسياري از آن ها فاسد است که بر روي غذاهاي نذري نوشته شده بود "اهدايي اداره کل اوقاف و امور خيريه استان تهران". يکي از دانشجويان تاکيد کرد: تعداد زيادي از اين غذاها فاسد بود که بسياري از دانشجويان و افراد عادي از آن گرفتند که البته برخي به دليل عدم آگاهي، از اين غذا نيز مصرف کردند. وي اظهار داشت: چند نفري از دانشجويان نيز پس از خوردن قيمه نذري که از سوي مسئولان دانشگاه تهران توزيع شد مسموم شده و به ناچار به درمانگاه هاي شبانه روزي نزديک دانشگاه مراجعه کردند.

با عدم تمدید مرخصی ابراهیم مددی به زندان بازگشت

با عدم تمدید مرخصی ابراهیم مددی به زندان بازگشت

ابراهیم مددی فعال کارگری و سندیکایی که بعد از سه سال به مرخصی آمده بود صبح امروز با عدم تمدید مرخصی به زندان اوین بازگشت.

ابراهیم مددی نایب رییس سندیکای اتوبوسرانی تهران و حومه که پس از سه سال از زندان در تاریخ ۹ آذر ماه به مرخصی آمده بود، بعد از یک هفته مرخصی بار دیگر به زندان بازگشت.

به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» وی در طول سه سال گذشته از حق استفاده از مرخصی محروم بوده و در تمام این مدت به صورت مداوم در زندان به سر برده بود.

این فعال کارگری از هفتم دی سال ۱۳۸۷ بازداشت شده بود.

مددی، نایب رییس سندیکای کارگران شرکت واحد بعد از این‌که در سال ۱۳۸۴ بعد از اعتراضات صنفی کارگران شرکت واحد از زندان آزاد شد، حدود یک سال و نیم بعد از اعتراض در شعبه‌ی ۱۴ دادگاه انقلاب دادگاهی شدند و در پی دادگاه اول به سه سال و نیم زندان محکوم شدند. اتهام وی «اقدام علیه امنیت ملی» عنوان شده بود.

محکومیت این فعال کارگری بهار آینده به پایان می‌رسد

ملاقات مينا احدي با مقامات پارلمان اروپا در رابطه با پيگيري پرونده قتل رافق تقي


روز سه شنبه ۶ ماه دسامبر مينا احدي نامه اي از سوي سلمان رشدي٬ ريچارد داوکينز٬ مريم نمازي٬ تسليمه نسرين٬ و چهره هاي ديگر بين المللي با درخواست اعزام يک هييت از اتحاديه اروپا براي بررسي قتل رافق تقي به آذربايجان را به مقامات اتحاديه اروپا تحويل داد.
صبح روز سه شنبه مينا احدي نامه را به نمايندگان دفتر جرسي بوزک رئيس پارلمان اروپا داد و عصرهمان روز از سوي دفتر رئيس پارلمان اروپا نامه اي براي مينا احدي ارسال شد که در آن تمايل رئيس پارلمان و اتحاديه اروپا به بررسي اين پرونده اعلام شده بود. از دفتر رئيس پارلمان به مينا احدي گفته شده است که اقدامات آتي را بزودي به اطلاع خواهند رساند.
بعد از ظهر روز سه شنبه مينا احدي با هيئتي از سوي دفتر الکساندر آلوارو نماينده پارلمان اروپا ملاقات کرد و در اين نشست در مورد رافق تقي و درخواست بررسي پرونده قتل او در آذربايجان و همچنين در مورد موقعيت هوتن کيان وکيل سکينه محمدي آشتياني به تفصيل صحبت شد . الکساندر الوارو از آلمان و از اعضاي ارشد حزب ليبرال آلمان است. مينا احدي در مورد دستگيري هوتن کيان بهمراه خبرنگاران آلماني و بدليل انجام مصاحبه با رسانه هاي بين المللي صحبت کرد و گفت دولت آلمان بايد بيش از پيش براي نجات هوتن کيان و سکينه محمدي آشتياني فعاليت کند و ظاهرا بعد از آزادي دو خبرنگار آلماني٬ فعاليتي در جهت آزادي هوتن کيان و سکينه محمدي آشتياني از سوي وزارت امور خارجه انجام نگرفته است.
مارتون کواکس نماينده الکساندر الوارو اعلام کرد که بزودي در اين مورد اقدام کرده و نتيجه را به کميته بين المللي عليه سنگسار اعلام خواهند کرد.

در اينجا متن درخواستي را که در مورد رافق تقي در اختيار مقامات پارلمان اروپا قرار گرفته ٬ ملاحظه ميکنيد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
درخواست چند چهره سرشناس بین المللی برای رسیدگی به قتل رافق تقی
امروز ششم دسامبر سلمان رشدی٬ ريچارد داوکينز، تسليمه نسرين٬ مينا احدي٬ جون اسميت، مريم نمازي و نيک کوهن چهره هاي سرشناس آتئیست بين المللي از اتحاديه اروپا درخواست کردند که بطور مستقل به قتل رافق تقی رسیدگی کند.
امروز سه شنبه ششم دسامبر مينا احدي در محل پارلمان اروپا در بروکسل طي ديدار با مقامات اتحاديه اروپا و از جمله دفتر رئيس پارلمان اروپا، جرسي بوزک، اين نامه را به آنها داده و خواهان اعزام فوري يک هيئت مستقل از سوي پارلمان اروپا براي رسيدگي به قتل رافق تقي ميشود.

نويسندگان این نامه نوشته اند:
رفيق تقي نويسنده ومنتقد سرشناس جنبش اسلامي، منتقد حکومت اسلامي ايران و حکومت آذربايجان در اثر جراحات ناشي از حمله به وي در هنگام مراجعت به منزلش در روز ۱۹ نوامبر٬ درگذشت. او در بيمارستان و بعد از اينکه کمي حالش بهتر شده بود در يک مصاحبه اعلام کرد که احتمالا اين حمله از سوي جمهوري اسلامي ايران سازمان يافته باشد. او مجددا حالش بد شد و روز ۲٣ نوامبر درگذشت. برخی بر این باورند که بدلیل ضعیف بودن محافظت از رافق تقی در بیمارستان، احتمالا او را مسموم کرده باشند.
علیرغم اینکه در سال ۲۰۰۶ آيت الله لنکراني برای قتل رافق تقی فتوا داده بود، جمهوری اسلامی هرنوع دست داشتن در این قتل را انکار کرده است. پسر آيت الله لنکراني (که پدرش فوت کرده است) به قاتل رافق تقي تبريک گفت و یکی از روزنامه های جمهوری اسلامی ايران با خوشحالی اعلام کرد که "سلمان رشدي آذربايجان مرد".

ما امضا کنندگان اين نامه از اتحاديه اروپا ميخواهيم که اين قتل را محکوم کند و هيئتی براي رسيدگي به اين قتل به آذربايجان بفرستند. حقایق مربوط به این قتل باید روشن شود.

مينا احدي
نيک کوهن
ريچارد داوکينز
مريم نمازي
سلمان رشدي
تسليمه نسرين
جون اسميت


۶ دسامبر ۲۰۱۱
Rafiq Tagi, the prominent writer and critic of Islamism, Islam, the Islamic regime of Iran and the Azerbaijani government received multiple stab wounds on his way home on 19 November. He seemed to be recuperating, even doing an interview where he said the attack may have been organised by the regime in Iran. However, he took a turn for the worse and died. Some are concerned that security at the hospital was lax and that he could have been poisoned.
The Islamic Republic of Iran has denied any role in his murder even though in 2006 Ayatollah Lankarani issued a death fatwa against him. Ayatollah Lankarani’s son (whose father has since died) saluted Tagi’s murder; the Islamic regime of Iran’s paper gleefully wrote ‘Azerbaijan’s Salman Rushdie is dead.’
We, the undersigned writers and campaigners, call on the EU to condemn the killing and send a mission to investigate Rafiq Taqi’s death. The truth surrounding his murder must come to light.
Mina Ahadi
Nick Cohen
Richard Dawkins
Maryam Namazie
Salman Rushdie
Taslime Nasrin
Joan Smith

کميته بين المللي عليه اعدام
۷ دسامبر ۲۰۱۱


Mina Ahadi
International Committee against Execution
International Committee against Stoning
Tel: 0049 (0) 1775692413
http://notonemoreexecution.org
http://stopstonningnow.com/wpress/

سپاه پاسداران در وضعیت جنگی قرار گرفته است

روزنامه بریتانیایی "دیلی تلگراف" در شماره روز سه شنبه خود گزارش داد که سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، نیروهای خود را در وضعیت جنگی قرار داده است.

بنا بر این گزارش، این اقدام سپاه پاسداران نشان دهنده افزایش احتمال حمله نظامی غرب به ایران برای فلج کردن برنامه اتمی این کشور است.

پس از آن که آژانس بین المللی انرژی اتمی در آخرین گزارش خود، از تلاش جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به سلاح اتمی سخن گفت، زمزمه هایی از احتمال اقدام نظامی علیه نیروگاه های اتمی ایران به گوش رسید.

"دیلی تلگراف" به نقل از منابع دیپلماتیک خود گزارش داد که محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران دستور آماده باش نیروهای تحت امر خود برای مقابله با هرگونه حملات نظامی و همچنین عملیات سری خارجی را صادر کرده است.

این روزنامه بریتانیایی افزوده است که مسئولان اطلاعات غربی گفته اند که ایران استقرار موشک های دوربرد و واحدهای توپخانه ای خود را در مواضع استراتژیک آغاز کرده است.

ماه گذشته، انفجاری یک منطقه نظامی در نزدیکی تهران را لرزاند. سپاه پاسداران اعلام کرده که این حادثه هنگام انتقال مهمات رخ داده و وجود هرگونه خرابکاری را رد کرد. اما برخی دیگر از اخبار و نقل قول های منتشره به نقل از مقام های ایرانی، از وجود عملیات خرابکاری در این حادثه حکایت کرده اند.

شهین مهین فر: امیرارشدم را سه بار کشتند!

شهین مهین فر: امیرارشدم را سه بار کشتند!
( فرشته قاضی )
شهین مهین فر مجری باسابقۀ رادیو و تلویزیون و مادر امیرارشد تاجمیر همزمان با دومین سالگرد عاشورای خونین تهران سکوتش را شکست و در مصاحبه با “روز” گفت که فرزندش راه خود را انتخاب کرده بود: “او در تمام اعتراضات بعد از انتخابات همراه و همپای مردم بود و با شرافت و سربلندی جان داد.” او بر این باور است که یک امیر داده و هزاران امیر گرفته است، امیر ارشد تاجمیر روز عاشورای سال 88 در جریان اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش 22 خرداد جان باخت، خانوادۀ او تا کنون سکوت اختیار کرده بودند اما مادرش همزمان با دومین سالگرد عاشورای خونین تهران به “روز” گفت که فرزندش زیر ماشین نیروی انتظامی له شده است.

او توضیح داد که فرزندش برای نجات دو دختر جوان از دست مأموران جانش را با افتخار از دست داد: “به امیر گفتم نرو، گفت: به خاطر وطنم می روم، گفتم تو وطن من هستی، گفت: خودخواه نباش مادر، وطن تو امیراست اما وطن من 70 میلیون ایرانی است و برای آنها می روم، او با این حرفش مرا شرمنده کرد و رفت و دیگر بازنگشت.” در عاشورای 88 بیش از 9 نفر جان باختند و خیابان های تهران به خون نشست، شبنم سهرابی، شهرام فرج زاده، شاهرخ رحمانی و امیرارشد تاجمیر زیر خودروهای نیروی انتظامی له شدند و مصطفی کریم بیگی، سید علی موسوی، محمدعلی راسخ نیا و مهدی فرهادی راد هدف گلوله قرار گرفتند و جان باختند، جهانبخت پازوکی دیگر جان باختۀ این روز است که تا کنون عکس یا جزئیاتی از نحوۀ جان باختن او منتشر نشده است، مسئولان جمهوری اسلامی مسئولیت جان باختن این 9 نفر را بر عهده نگرفته اند و شکایات خانواده های آنها بدون نتیجه مانده است!

یک امیر دادم، هزاران امیر گرفتم

شهین مهین فر مادر امیرارشد تاجمیر می گوید که به فرزندش افتخار می کند، او سکوتش را بعد از دو سال با گله از رسانه ها می شکند و می گوید: “شنیدم که تلویزیون های خارج از کشور نام فرزند مرا حذف کرده اند، فیلم شهادت فرزندم را پخش می کنند و نام عزیز دیگری را می گویند، آن عزیز نیز، عزیز من و جگرگوشۀ من است اما بنویسید و لطفاً تصحیح کنید آن کسی که در فیلم، ماشین نیروی انتظامی از رویش سه بار می گذرد و لهش می کند امیرارشد من است.” مادر امیرارشد تاجمیر می افزاید: “امیرارشد همان جوانی است که برای نجات دو هموطنش رفت اما جانش را گرفتند، دو دختر را گرفته بودند و به شدت می زدند، بعدها یکی از دختران آمد سر خاک امیرارشد و همه را برای من تعریف کرد، آنها را می زدند و مردم هو می کردند، امیرارشد فریاد زده که هو کردن شما دردی دوا نمی کند نجاتشان بدهید و خود جلو می رود و یکی از مأموران را هل میدهد مردم هم می آیند که کمک کنند و نجات دهند اما مأموران می ریزند، نمی دانم بچۀ من چقدر باتوم خورد؟ نمی دانم چقدر کتک خورد؟ اما از پشت ماشین نیروی انتظامی با سرعت به او می زند و او را می اندازد و همان موقع یک ماشین دیگر که آن هم مال نیروی انتظامی بود و همان جا پارک کرده بود می آید و از روی امیرارشد من سه بار رد می شود، خواهش می کنم بنویسید تا تصحیح شود، همان طور که روز اول پخش کرده و اعلام کردند این امیرارشد تاجمیر فرزند شهین مهین فر است.”

خانم مهین فر می گوید که هرگز تصور چنین مسأله ای را نداشته: “نهایت او را بازداشت می کردند، می گرفتند و می بردند ولی کشتند، بدجور کشتند، سه بار امیرارشد مرا کشتند، سه بار از روی او رد شدند و هیکل نازنین بچه ام به وسیلۀ ماشین نیروی انتظامی اول خرد شد ولی او هنوز زنده بوده و سه بار او را کشتند، نمی دانم نام این را چه باید گذاشت؟ هیچ اسمی پیدا نمی کنم، من برای حیوان هم شرافت قائلم و معتقدم حیوان هم شرافت دارد اما ….. ” از او دربارۀ حضور فرزندش در اعتراضات می پرسم، می گوید: ” امیرارشد راهش را خودش انتخاب کرده بود، او خودش رفت، در تمام اعتراضات همپای مردم حضور داشت و من سرم بالاست و به وجودش افتخار می کنم، خوشحالم که شرافتمندانه جوانی ایراندوست و ایرانی دوست تحویل جامعه دادم که اگر من مادر خوبی نبودم اما فرزندم سرم را بلند کرد، او مرا سربلند کرد اما کمرم شکست، فرزند من خودش رفت و با شجاعت، او می دانست که در نهایت بازداشتش می کنند و شکنجه است اما رفت و کشته شد در حالی که فریاد می زد اینها ناموس ما و هموطن ما هستند.”

به چه کسی شکایت کنیم؟

مادر امیرارشد تاجمیر سپس می گوید که اوتا کنون شکایتی نکرده و توضیح می دهد: “به من خرده می گیرند که چرا شکایت نمی کنی؟ آخر من به چه کسی شکایت کنم؟ این همه آدم شکایت کردند به کجا رسید؟ من هم یک مادرم مثل همۀ مادران دیگر که دلشان سوخته و جگرشان تکه تکه است، آخر فقط امیر من که نبود، مگر امیر فقط فرزند من بود؟ نه، مصطفی هم فرزند من بود، ندا، سهراب و همۀ جگرگوشگان ما که در خون خود غلتیدند فرزندان من بودند و من به همۀ آنها افتخار می کنم که برای آزادی جان دادند، جرم آنها فقط بی گناهی بود و شما هم گریه نکنید چون من دو سال است دارم گریه می کنم هیچ نتیجه ای نگرفته ام، بچۀ من برنگشت، او دیگر برنمی گردد، بچه های دیگر من دیگر برنمی گردند.”

او می افزاید: “هر چند دیگر آدم سالمی نیستم و مردۀ متحرکم اما چه کنم؟ به چه کسی پناه ببرم که داد بستاند؟ و بگویم که 25 سال شب تا صبح جان کندم و زحمت کشیدم تا امیرارشد من زندگی کند، 25 سال شب ها نخوابیدم تا امیرارشد من بخوابد، کسی هست که بفهمد؟ با همۀ این دردها اما تا این ساعت نمی دانم چرا نتوانسته ام حتی قاتلان بچه ام را نفرین کنم، نه این که بلد نباشم اما دلم اجازه نمی دهد، آخر بچه های قاتلان بچۀ من هم بچه های من هستند، آنها که گناهی ندارند اما شرمنده ام از این که آدم هائی در مملکت ما زندگی می کنند که سه بار با ماشین از روی یک جوان 25 ساله رد می شوند و او را له می کنند، فقط به جرم انساندوستی و شرف هم ندارند و می گویند که صحنه سازی بوده و ….. شما بگوئید آخر من به چه کسی پناه ببرم؟ آیا شب راحت سر بر بالین می گذارند؟ ”

سکوت من از ترس نیست

مادر امیرارشد تاجمیر می گوید که سکوت دو سالۀ او و خانواده اش از ترس نبوده است: “می گویند که ما از ترس سکوت کردیم و حرف نزدیم اما خواهش می کنم بنویسید و بگوئید که سکوت مرا به حساب ترس نگذارید، من از هیچی نمی ترسم، من دیگر زنده نیستم، مردۀ متحرکی هستم که زندگیم مثل هر پدر و مادری بچه هایم بوده اند، آرزوهائی داشتم، نه پولدار بودم نه پدر یا شوهر پولدار داشتم، سالیان سال زحمت کشیدم که انسانی سالم تحویل جامعه بدهم، اکنون برای من چه مانده که بترسم؟ الان هم می دانم که تلفنم کنترل می شود اما می گویم که از ترس سکوت نکردم بلکه نمی خواهم یک امیرارشد دیگر از دست بدهم، نمی خواهم یک مادر دیگر داغدار شود.”

خانم مهین فر به بازداشت تعدادی از مادران عزادار در سالگرد تولد فرزندش در بهشت زهرا اشاره می کند و می گوید: “باور می کنید من دیگر حتی سر خاک بچه ام هم نمی روم؟ می دانید چرا؟ به خاطر این که اگر بروم ممکن است باز لباس شخصی و پلیس و ….. بریزند و باز مشکلی برای کسی پیش بیاید، نمی روم و می ترسم برای جوان دیگری مشکلی پیش آید یا مادر دیگری داغدار شود، آن موقع من چه جوابی دارم بدهم؟ جوان های دیگر وطنم هم فرزندان من هستند، من نمی خواهم برای هیچ کسی مشکلی پیش بیاید، من که توانی ندارم، یک پیرزن 63 ساله هستم که توان حضور درجمع را هم دیگر ندارم، سر خاک بچه ام نمی روم و گاهی اما مثل دزدها می روم و مثل دزدها برمی گردم بدون این که کسی بفهمد!”

14 آذرماه سال گذشته خانوادۀ امیرارشد مراسم تولدش را بر مزار او برگزار کردند اما مأموران امنیتی با هجوم بر سر مزار امیرارشد مادر سهراب اعرابی، مادر رامین رمضانی و مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی را بازداشت و بعد از بازجوئی چند ساعته در همان محل آزاد و پدر رامین رمضانی و دو تن از مادران عزادار را به بازپرسی شهر ری منتقل و برای آنها قرار بازداشت صادر کردند، آنها پس از ماه ها بازجوئی و زندانی در سلول های انفرادی بند 209 اوین با قرار وثیقه آزاد شدند، مادر امیرارشد تاجمیر سپس می گوید: “من و پدر پیر امیر به او افتخار می کنیم که برای نجات دو انسان خود را به کشتن داد اما آرزو می کنیم هیچ پدر و مادری حتی دشمنان و قاتلان فرزند و فرزندان ما داغ جوان هایشان را نبینند، این را با تمام وجودم می گویم، آخر می دانم داغ فرزند، داغ جگرگوشه یعنی چی؟ من کشیدم اما برای دشمنم هم نمی خواهم، امیر از بطن من جدا شد، شیرۀ جان مرا خورد، او رفت اما این روزها هر جوانی ما را می بیند خود را امیرارشد ما معرفی می کند، من دیگر چه می خواهم؟

یک امیر دادم هزاران امیر گرفتم، قاتلان امیر من خود نمی دانند چه کردند اما من می دانم بچه ام چه کرد، می دانم جوانمردم چه کرد و دو سال است سرم بالاست، 6 دی می شود دو سال و من سرم بالاست اما می توانی کاری کنی که کمر شکسته ام راست شود؟ می توانی کمکم کنی قد راست کنم؟ هنوز صدای امیر در گوشم است که شب یلدا توی گوشم گفت عاشقتم، یعنی می خواست با من خداحافظی کند و من نمی دانستم.” خانم مهین فر سرانجام می پرسد: “جرم بچه های ما چه بود جز خواستن آزادی و امنیت برای هموطنانشان که با آنها چنین کردند؟ دو سال گذشته ولی هر لحظه برایم زنده می شود و هر لحظه جلو چشمم بچه ام را می کشند و من هیچ کاری نمی توانم بکنم اما تنها من که نیستم، همۀ مادران مثل من کشیدند و می کشند، مگر مادر ندا نکشید این دردها را؟ مادر مصطفی، مادر سهراب و سایر عزیزان ما مگر نکشیدند این دردها را؟ من هم مثل آنها، فقط گاهی می گویم خدا این ناله های مادران دلسوخته را نمی شنود؟ این همه سال ناله ها و نفرین های مادران را نمی شنود؟ کجاست آن خدای عادلی که به ما یاد داده بودند؟

دکتر ملکی: در سه دهه اخیر هزار هزار دانشجو با سربلندی و افتخار در صف مقدم مقاومت و مبارزه علیه استبداد قرار داشتند

دکتر ملکی: در سه دهه اخیر هزار هزار دانشجو با سربلندی و افتخار در صف مقدم مقاومت و مبارزه علیه استبداد قرار داشتند

دکتر محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب، در مصاحبه با "دانشجونیوز" به مناسبت روز دانشجو، از هزینه های زیاد دانشجویان برای ایستادگی در برابر "فاشیسم دینی" در سه دهه اخیر گفته است.

آقای ملکی در قسمتی از این مصاحبه می گوید: "از یاد نبریم دانشجویان و دانشگاهیان از همان روزهای تغییر نظام مورد اذیت و آزار حاکمیت قرار گرفتند و آقای خمینی صفت غرب زده و عامل استکبار جهانی را در مورد دانشگاهیان بکار می برد و عوامل حکومت بارها به دانشگاهها حمله کردند تا بالاخره با حمله ی سبعانه ی روزهای اول اردیبهشت سال 59 کشتار و دستگیری و شکنجه دانشجویان به مرحله جدیدی وارد شد و اگر امروز شکنجه، احکام طولانی مدت حبس، محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه و ستاره دار شدن و .... دانشجویان عزیز ما را رنج می دهد، این برخوردهای خشونت آمیز با دانشجویان و دانشگاهیان متاسفانه در نظام ولایی امری همیشگی بوده واین نظام هیچگاه دانشجو را تحمل نکرده است و با آنها همیشه سر ستیز داشته است."

متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است:

- جناب آقای دکتر ملکی باز هم 16 آذر دیگری از راه رسید. از سال 1332 که سه آذر اهورایی در دانشگاه تهران جاودانه شدند تا به امروز که دانشجویان زیادی به دست عوامل حاکمیت در جمهوری اسلامی به شهادت رسیده اند، دانشگاه همواره در صف مقدم ایستادگی و مبارزه علیه استبداد قرار داشته است. به نظر شما، جنبش دانشجویی در ایران دارای چه ویژگی هایی است که توانسته در تمام این سال ها در برابر همه فشارها مقاومت کرده و هم چنان فریاد آزادی خواهی سر دهد.

با گرامی داشت آن روز به یادماندنی (16آذر 1332) و با الهام گیری از خون پاک آن سه شهید بزرگوار و از آنجا که امسال ایام عاشورای حسینی مصادف با 16 آذر شده با درس آموزی از مکتب حسینی که به ما آموخت راه مبارزه با ظلم و ظالمین را، و اسوه ای شد برای همه ی آزادگان جهان با هر اندیشه و تفکری و اینکه در هر زمان و مکانی باید با یزیدهای زمان جنگید و بگفته شما دوستان عزیز در برابر همه فشارها مقاومت کرد و همچنان فریاد آزادی خواهی سرداد و طبیعی است دانشجویان مبارز و مقاوم ما چنین باشند و چنین کنند.

اما دلیل اینکه چرا پس از گذشت 58 سال از 16 آذر 32 هنوز دانشجویان ما به راه آن شهیدان راه آزادی ادامه می دهند و در سه دهه اخیر هزار هزار دانشجو با سربلندی و افتخار در صف مقدم مقاومت و مبارزه علیه استبداد قرار داشتند این است که دانشجویان آزادیخواه نه در کشور ما که در همه جهان به دلیل آگاهی که کسب کرده و مقتضای سن و عدم وابستگی به زر و زور، آزادیخواه و آزاد اندیش هستند و با استبدادیان که حقوق انسانی مردم را پایمال می کنند مبارزه میکنند. دانشجویان ما هم از این قاعده مستثنی نیستند و جنبش دانشجوئی ما همان جنبشی است که باید باشد. اگر دانشگاهها در صف مقدم مبارزه و مقاومت قرار نگرفته باشند بنظر من دیگر جنبش دانشجویی وجود نخواهد داشت.

- در طول سال های اخیر دانشجویان هزینه های زیادی برای ایستادگی در برابر استبداد حاکم پرداخته اند و هم اکنون حاکمیت با هرگونه حرکتی در درون دانشگاه ها به شدت برخورد می کند و هزینه فعالیت های دانشجویی به شدت افزایش یافته است. احکام طولانی مدت حبس، محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه، دانشجویان ستاره دار و ... به بخشی از زندگی عادی دانشجویان در ایران تبدیل شده است. آیا در زمان رژیم شاه نیز چنین برخوردهایی به صورت مداوم با دانشجویان و اساتید صورت می گرفت؟ در چنین شرایطی بهترین راه برای مبارزه علیه وضع موجود چیست.

من معتقدم به جای کاربرد جمله "در طول سالهای اخیر" باید گفت و نوشت "در طول سه دهه اخیر" دانشجویان هزینه های زیادی برای ایستادگی در برابر فاشیسم دینی پرداخته اند. از یاد نبریم دانشجویان و دانشگاهیان از همان روزهای تغییر نظام مورد اذیت و آزار حاکمیت قرار گرفتند و آقای خمینی صفت غرب زده و عامل استکبار جهانی را در مورد دانشگاهیان بکار می برد و عوامل حکومت بارها به دانشگاهها حمله کردند تا بالاخره با حمله ی سبعانه ی روزهای اول اردیبهشت سال 59 کشتار و دستگیری و شکنجه دانشجویان به مرحله جدیدی وارد شد و اگر امروز شکنجه، احکام طولانی مدت حبس، محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه و ستاره دار شدن و .... دانشجویان عزیز ما را رنج می دهد، این برخوردهای خشونت آمیز با دانشجویان و دانشگاهیان متاسفانه در نظام ولایی امری همیشگی بوده واین نظام هیچگاه دانشجو را تحمل نکرده است و با آنها همیشه سر ستیز داشته است.

اما پاسخ به این سئوالتان که "آیا در زمان شاه نیز چنین برخوردهایی به صورت مداوم با دانشجویان و اساتید صورت می گرفت"، باید بگویم بله نظام شاهی هم جنبش دانشجویی را تحمل نمی کرد که نمونه آن واقعه 16 آذر 32 بود، اما تفاوت است بین رفتار یک حکومت "استبدادی" با یک نظام "فاشیستی" آنهم از نوع مذهبی آن. در نظام شاهی یک استبداد قانونمند حاکم بود، ولی در نظام ولایی هیچ قانونی حاکم نیست. قانون چیزی نیست جز تفکرات و برداشتهای حاکم شرع و ولی فقیه که چگونگی رفتار با متهمین را تعیین می کند. مقامات امنیتی دستور می دهند و حاکم شرع اجرا می کند و این همان چیزی است که ما امروز شاهد آن هستیم و می بینیم بهترین فرزندان وطن تنها به جرم حق گویی و حق خواهی با چنین احکامی مواجه می شوند.

و اما اینکه بهترین راه برای مبارزه در چنین شرایطی چیست، بنظر من شناخت صحیح شرایط، همبستگی و ایستادگی. باید با تشکیل شبکه های مقاومت، دانشجویان خود راه آینده را تعیین کنند. دیگر تعیین خط مشی از سوی دیگران کافی است، دانشجویان به آن حد از آگاهی رسیده اند که راه را بشناسند و نقش خود را بار دیگر در تحولات اجتماعی بازی کنند و دشمن اصلی و ریشه مشکلات را بهتر بشناسند.

- امروز جمهوری اسلامی در یکی از بحرانی ترین شرایط پس از پیروزی انقلاب به سر می برد. حاکمیت نه تنها با مخالفان سنتی خود به شدت برخورد کرده است، که با بخش زیادی از نیروهای اصلاح طلب نیز مرزبندی های مشخصی کرده و خطوط قرمز خود را به شدت محدود کرده است.آقایان موسوی و کروبی نیز در حصر به سر می برند. از سویی دیگر تحریم های اقتصادی ایران به مرحله بسیار تعیین کننده ای رسیده و حتی تهدید به حمله نظامی و آوای جنگ نیز به گوش می رسد. با این وجود همچنان گوشه ای از عقلانیت در رفتارهای حاکمیت نه با ملت ایران و نه با جامعه جهانی دیده نمی شود. ارزیابی شما از وضعیت موجود و شرایط آینده ایران چیست.

آنچه در ترسیم وضع موجود نوشته اید واقعیت هایی است که همگان بر آن واقف هستند. بله نظام در بحرانی ترین شرایط به سر می برد و نه به "غیرخودی" که به "خودی" های دیروز هم رحم نمی کند. کار را به جایی رسانده اند تا بتواند شرایط را برای یک حمله نظامی که به عقیده من خواست نظام است، آماده کنند و در این شرایط شما سخن از عقلانیت حاکمیت در رفتار با مردم و جامعه جهانی می زنید!! در جواب سوال قبلی گفتم ما با یک نظام فاشیستی مذهبی سروکار داریم، مگر در چنین نظامی می توان عقلانیت جستجو کرد. کافی است به حوادث روزهای اخیر از جمله اشغال سفارت انگلیس توجه کنیم. کدام عقل سلیم در شرایط کنونی جهانی و بلبشوی داخل نظام به چنین اعمالی فتوا می دهد؟ اما برای دانستن شرایط آینده ایران، نگاهی به اطراف خودمان بیاندازیم و سرنوشت استبدادیان تونس و مصر و لیبی و یمن و سوریه و .... را بنگریم تا پاسخ را دریافت کنیم. شرایط آینده ی مردم ایران را باید خود مردم از جمله دانشجویان با آگاهی و ایستادگی و مبارزه رقم بزنند.

- آقای دکتر شما چندی پیش در مقاله ای ضمن اشاره به اولین انتخابات برگزار شده در جمهوری اسلامی، رفراندوم، معتقد بودید که از آغازین روزهای این انقلاب در انتخابات تقلب صورت گرفته و به آرای مردم احترام گذاشته نشده است. همانگونه که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نیز شاهد این ماجرا بودیم. انتخابات مجلس ایران نیز در اسفند ماه برگزار خواهد شد. اصولگرایان دچار اختلافات درونی هستند و اکثر اصلاح طلبان نیز از عدم شرکت در انتخابات سخن می گویند. ارزیابی شما از آرایش نیروهای سیاسی و مهندسی حاکمیت برای این انتخابات چیست.

من در نامه ای که اخیرا منتشر شد ، با اسناد و مدارک غیر قابل انکار اعلام کردم از زمانیکه قدرت به دست آقای خمینی و یاران معمم و مکلای ایشان افتاد هرگز با مردم صادقانه برخورد نشد.

در این نوشته که بنام "اخلاق، سیاست و انتخابات" منتشر شد نوشتم آقای خمینی تمام وعده و وعیدهای خود با مردم را زیر پا گذاشت و بقول خودش "خدعه" کرد تا نیات و نظرات خود را برای پیاده کردن اسلام فقاهتی عملی سازد. اسناد و مدارک افشا شده همه نشانگر این واقعیت است که در نظام ولایی برخلاف آنچه مردم می پنداشتند، اخلاق و صداقت جایگاهی نداشته و نه تنها در مسئله انتخاب ها بلکه در تمام امور حاکمان به مردم دروغ گفتند و عهد و میثاق خود را با مردم شکستند.

وقتی آقای خمینی می فرمایند اصل، حفظ نظام اسلامی است و برای حفظ نظام می توان نماز را هم تعطیل کرد، طبیعی است که دروغ و چپاول و دزدی و دادن آمار غلط و تقلب در انتخابات و ... اگر در جهت حفظ نظام صورت گیرد، نه تنها حرام نیست بلکه مباح و حتی واجب است.

بنابراین نباید از کودتای انتخاباتی سال 88 تعجب کرد و نباید انتظار معجزه از انتخابات مجلس در اسفندماه داشته باشیم، چون برای این انتخابات هم مانند همه انتخاب ها آراء ساختگی و اعلام نتیجه دلخواه حاکمیت در دستور کار خواهد بود. من بارها گفته ام و باز هم می گویم که با ساختار مطلقه حاکم بر این قانون اساسی، نمیتوان انتظار صداقت و پاکی و راستی از سوی حکومت کنندگان داشت.

- آقای دکتر با سپاس از وقتی که در اختیار دانشجونیوز قرار دادید. لطفا چنانچه سخنی با مخاطبان و دانشجویان دارید، بفرمائید.

اما سخن آخر من با مخاطبان و دانشجویان؛ حال که بقول شما اصولگرایان دچار اختلاف درونی هستند و اکثر اصلاح طلبان از عدم شرکت در انتخابات سخن می گویند، باید عدم شرکت در انتخابات را به یک عدم شرکت فعال و هدفمند تبدیل کرد تا مانع اجرای نمایش دیگر انتخاباتی از سوی حکومت شد. در این مورد من پیشنهادهایی را شنیدم که بعضی از جوانان و دانشجویان طرح میکنند از جمله اینکه از ماههای قبل برای یک تجمع مسالمت آمیز در روز انتخابات با شعار "انتخابات آزاد" فکر و برنامه ریزی شود. در هر صورت برای عملی کردن یک تحریم هدفمند حتما راههایی وجود دارد که هموطنان در داخل و خارج کشور می توانند مطرح کنند تا از میان پیشنهادها بهترین آنها انتخاب گردد.

١٦ آذر دانشگاه ها را "اشغال" کنید! علیه تبعیض و اختناق، علیه جمهوری اسلامی به میدان آیید! پرچم انقلاب "٩٩ درصدی ها" علیه سرمایه داری را برافرازید!


شانزده آذر روز اعتراض سراسری دانشگاه، این "سنگر آزادی و برابری"، روز هراس و وحشت جمهوری اسلامی فرا میرسد. اما امسال با هرسال فرق دارد. طی یکسال گذشته دنیا به اندازه دهها سال تغییر کرده و چشم انداز تغییرات بسیار بزرگتر در پیش است. ١٦ آذر طبعا رنگ زمان خود را میگیرد. درست یکسال قبل همین روزها آتش انقلاباتی جهانی با خودسوزی یک جوان تونسی شروع شد که در مدت کوتاهی دیکتاتورهای چندین ده ساله خاورمیانه و شمال آفریقا را یکی بعد از دیگری خاکستر کرد. گویی شعار "مرگ بر دیکتاتور" انقلاب ٨٨ ایران (که اولین بار دریکی از تظاهراتهای ١٦ آذر شنیده شد) جهانی شده بود! اما فقط این دیکتاتورهای خاورمیانه نیستند که دود میشوند و یا برخود میلرزند. موج جنبش های انقلابی و تظاهراتهای عظیم که جوانان نقش اصلی در آن دارند از انگلیس و اسپانیا و یونان و اسرائیل تا آمریکا و شیلی را به لرزه در آورده است. تا یکسال پیش هنوز انقلاب خشونت محسوب میشد و جزو لیست سیاه ادبیات میدیا و آکادمیها بود. حالا اوباما و سرکوزی هم میگویند "صدای آنرا شنیده ایم" و امثال خامنه ای از ترس آن آیه "بیداری اسلامی است" میخواند و دور خود فوت میکند. طی یکسال معلوم شد که تا چه حد جهان همسرنوشت است. معلوم شد در همه جای جهان "یک درصد" که مالک بانک و بازار و صنعت است حکومت میکند و "٩٩ درصد" قربانی این وضع و علیه آن به غلیان در آمده است. در یکسال گذشته معلوم شد راهی که مردم ایران دوسال پیش شروع کردند، سرمشق جهان قرار گرفته و اکنون باید کار نیمه تمام را در ایران تمام کرد. باید جمهوری اسلامی را به قدرت انقلاب مردم سرنگون کرد و جامعه ای آزاد و برابر درست کرد که اختیار را به انسان برمیگرداند و الگویی برای همه ٩٩ درصدی ها میشود. ١٦ آذر امسال لازم است قبل از هرچیز یادآور این همه باشد، با آن تداعی شود و هرچه پرسرو صداتر صدای اعتراض ٩٩ درصدی ها بر علیه جمهوری اسلامی و آیت الله های میلیاردر در ایران باشد. در این متن طبعا بسیاری مسائل مشخص و بلافصل هست که بر ١٦ آذر رنگ میزند. الغاء تبعیض و آپارتاید جنسیتی، این سلاح کثیف و مخوف اسلام سیاسی، در صدر مطالبات و اعتراضات بلافصل قرار میگیرد. چرا که جمهوری اسلامی بویژه تلاش کرده است از طریق سفت کردن بندهای آپارتاید جنسیتی مگر دانشگاه را ساکت و مرعوب کند. در همین رابطه آزادی دانشجویان زندانی و همه زندانیان سیاسی از خواست های فوری و مبرم است. خواست آزادی بی قید و شرط بیان و فعالیت سیاسی آزادانه در دانشگاه نیز از جمله مطالبات کلیدی و فوری است. ١٦ آذر فرصتی است تا دانشگاه در سطحی سراسری حول مطالبات و پرچم واحدی متحد شود. در این رابطه یک بار دیگر توجه همه دانشجویان را به "پلاتفرم اتحاد سراسری.."جلب میکنیم. در مورد اشکال برپایی اجتماعات و اعتراضات ١٦ آذر طبعا رهبران و فعالین محلی باید با توجه به اوضاع مشخص تصمیم بگیرند. بطور کلی میتوان بر تعطیل سراسری کلاسها، برپایی اجتماعات و تظاهرات و تحصن، ترتیب دادن سمینارها و غیره تاکید
گذارد.

سازمان جوانان کمونیست بسهم خود در گرامیداشت ١٦ آذر در جهتی که آمد میکوشد و دست تک تک شما دانشجویان سراسر ایران را برای برپایی ١٦ آذر علیه جمهوری اسلامی و برای آزادی و برابری میفشارد.

مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی و برابری
سازمان جوانان کمونیست
٩ آذر ١٣٩٠ – ٣٠ نوامبر ٢٠١١

اعدام مخفیانه و گروهی 5 زندانی در زندان وکیل آباد مشهد

اعدام مخفیانه و گروهی 5 زندانی در زندان وکیل آباد مشهد


بنابه گزارشات ارسالی به " فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" اعدام مخفیانه و گروهی 5 زندانی در زندان وکیل آباد مشهد

روز شنبه 5 آذر ماه 5 زندانی مخفیانه در زندان وکیل آبا مشهد به دار آویخته شدند.این زندانیان به اتهام داشتن مواد مخدر محکوم به اعدام شده بودند.

اسامی زندانیانی که اعدام شدند به قرار زیر می باشد :1- رمضان ضمیری فرزند علی 2- محمد رمضانی فرزند محمد 3- محسن خیابانی فرزند محمود 4- حسین اصغر یعقوبی فرزند رجبعلی 5- مسعود مصراج فرزند علی

اعدام ها در آستانۀ ماه محرم صورت گرفته است و طبق قوانین اسلام قتل و خونریزی در این ماه حرام می باشد. اما رژیم ولی ففیه علی خامنه ای به هیچ دین و آیین،قوانین بین المللی حقوق بشری و معاهدات بین المللی وفادار نیست و برای ایجاد فضای رعب و وحشت در میان مردم بطور مستمر اقدام به اجرای احکام قرون وسطایی اعدام می نماید.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، استمرار موج اعدام های گروهی و مخفیانه به منظور ایجاد فضای رعب و وحشت در ایران را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شواری امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.

فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران

16 آذر 1390 برابر با 07 دسامبر 2011

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

بيانيه پنج دانشجوی زندانی به مناسبت 16 آذر : بر سر مواضع خود ایستاده ایم

بيانيه پنج دانشجوی زندانی به مناسبت 16 آذر : بر سر مواضع خود ایستاده ایم

دانشجو آنلاين

پنج زندانی دانشجویی بیانیه ای از داخل زندان اوین به مناسبت 16 آذر روز دانشجو منتشر کردند و در آن ضمن گرامیداشت یاد و خاطره دانشجویان جانباخته، نوشته اند که بررسی تاریخ پر فراز و نشیب جنبش دانشجویی ایران به عنوان حاملان گفتمان تجدد خواهی و آزادی طلبی این نکته را به اثبات می رساند که همواره دانشگاه و دانشگاهیان پیشگام مبارزات استبداد ستیزانه مردم ایران بوده اند و در این راستا هزینه های سنگینی چون 16 آذر 1332 ،1 بهمن 40 ،18 تیر 78، خرداد 82 ، 25 خرداد 88 را متحمل شده اند.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، جواد علیخانی، آرش صادقی، مصطفی نیلی، سید مهدی خدایی، پیمان عارف در بیانیه ای از زندان اوین به مناسبت روز دانشجو تاکید کرده اند بر سر مواضعی که به زندان افتاده اند ایستاده اند. متن این بیانیه به شرح زیر است.

"خودت بگو

زنجیر اگر برای گسستن نبود

پس این دستهای بسته را

برای کدام روز خسته آفریده اند."

16 آذر نقطه عطف مهمی در مبارزات دانشجویی برای دستیابی به دموکراسی،آزادی و برقراری حکومت قانون بوده است.روزی که سه آذر اهورایی آذر شریعت رضوی،ناصر قندچی ،مصطفی بزرگ نیا سکوت را در گلو شکستند و در دانشگاه وحشت زده فریاد بر آوردند..

اینانی که سکوت شب را شکستند و خود نشکستند و جاودانه شدند و هوا را از بوی خون خویش غصه دار کردند و سر منشا تحولات بعدی ایران معاصر گردیدند.

به همین مناسبت ما فعالان دانشجویی در بند، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ستارگان سپهر دانشجویی ایران بر آن شدیم در این مقطع حساس از تاریخ معاصر ایران نکاتی چند را با یاران دبستانی مان در میان بگذاریم:

1 بررسی تاریخ پر فراز و نشیب جنبش دانشجویی ایران به عنوان حاملان گفتمان تجدد خواهی و آزادی طلبی این نکته را به اثبات می رساند که همواره دانشگاه و دانشگاهیان پیشگام مبارزات استبداد ستیزانه مردم ایران بوده اند و در این راستا هزینه های سنگینی چون 16 آذر 1332 ،1 بهمن 40 ،18 تیر 78، خرداد 82 ، 25 خرداد 88 را متحمل شده اندو خم به ابرو نیاورده و برای نیل به آزادی و دموکراسی با تمام توان به کارکرد نقادانه خود در مواجهه با قدرت ادامه داده است.

اما وضعیت دانشگاه در سال های اخیر نشان از رویکرد سرکوبگرانه و مهندسی شده حکومت در قبال دانشگاه دارد تا بلکه به تصورواهی خویش از این طریق بتواند فریاد آزادی خواهی مردم ایران را خاموش بنماید.

از اخراج و بازنشسته کردن پیش از موعد اساتید مستقل و دگر اندیش گرفته تا فراخوان گسترده فعالان دانشجویی به کمیته های انضباطی و تعلیق های بلند مدت و ستاره دار کردن دانشجویان؛ از اخراج و زندانی کردن فعالین دانشجویی تا پلمپ تشکل های سیاسی،فرهنگی، صنفی دانشجویی و غیر قانونی اعلام کردن آنها؛از لغو امتیاز نشریات دانشجویی گرفته تا تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها؛از اعمال تبعیض های مذهبی در گزینش دانشجویان گرفته تا مباحثی چون اسلامی کردن علوم انسانی و حذف برخی رشته های علوم انسانی در دانشگاه هاو... .

حال روی سخنمان با شما یاران دبستانی مان است تا بدانید تمامیت خواهان به خوبی نقش نقادانه و استبداد ستیز انه نهاد دانشگاه پی برده اند و از این حیث تمام توان خود را صرف تهی کردن معنا و کارکرد ذاتی دانشگاه و دانشجو خواهند کرد تا بلکه دانشگاه به ابزاری برای رسیدن به مطامع ایدئولوژیک و سیاسی انحصارطلبان تنگ نظر مبدل گردد.با آگاهی نسبت به این امر است که مسئولیت خطیر شما در حفظ استقلال دانشگاه و پای فشاری بر آزادی آکادمیک برای نیل به جامعه ای آزاد می تواند نقشه های شوم تمامیت خواهان را نقش بر آب کند.و شما یاران دبستانی مان بدانید و باور کنید که شب از ستارگان می هراسد.

2 . یاران دبستانی با توجه به اینکه حوادث پس از انتخابات 88 ، فصل نوینی از تاریخ معاصر ایران را رقم زده و فضای عمومی جامعه بیش از پیش امنیتی شده است ؛ و نیز انتخابات مجلس نهم را در پیش داریم که به نظر می رسد مهمترین انتخابات مجلس تاریخ جمهوری اسلامی می باشد.

از این رو ما بر آنیم تا پاره ای از مطلوبیت ها و خواسته های خود را پیرامون اولین انتخابات پسا- کودتا بیان نماییم. برگزاری انتخابات آزاد مبتنی بر موازین اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق سیاسی-مدنی که تحقق مولفه های زیر را ضروری می سازد:

1.آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی

2. لغو هر گونه سازو کار نظارتی غیر دموکراتیک برای کاندیداهای انتخابات پیش رو

3. آزادی مطبوعات و سایر رسانه های جمعی و امکان برخورداری برابر و عادلانه تمامی کاندیداها از رسانه های جمعی

4. عذرخواهی و جبران خسارت وارده به آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات 88 به ویزه خانواده جان باختگان و محاکمه عاملان آن فجایع غیر انسانی

5. آزادی تمام احزاب سیاسی قائل به فعالیت در یک چارچوب دموکراتیک

6. تمکین حکومت به رای مردم به مثابه صاحبان اصلی قدرت سیاسی و اجتماعی

7. آزادی سبک زندگی برای تمام مردم ایران به عنوان مقدمه ای برای ورود به انتخابات آزاد.

3. با توجه به وضعیت حساس منطقه خاورمیانه و تحولات اخیر منطقه که به سقوط دیکتاتورها منجر شده است.

می بایست به یک تحلیل واقع گرایانه از مسائل منطقه و جایگاه جمهوری اسلامی ایران بپردازیم.متاسفانه حاکمبت جمهوری اسلامی ایران از روزهای آغازین استقرار این نظام سیاسی مدام از صدور انقلاب سخن گفته بی آنکه بداند لوازم آن چیست و چه توانی را می طلبد.

البته به نظر می رسد که این رفتارهای واکنشی و ماجراجویانه بیشتر برای سر پوش گذاشتن بر بحران های اقتصادی-سیاسی - اجتماعی داخل کشور بوده است. و در واقع بیش از آنکه جنبه واقعی داشته باشد طنزگونه بوده است.

متاسفانه در سالهای روی کار آمدن دولت نهم و شخص احمدی نژاد این ماجراجویی ها پررنگ تر شده است تا از این طریق بتواند عدم مدیریت دولت متبوعش را توجیه بنماید. از این رهگذر بوده است که با سخنان کارشناسی نشده و نسنجیده و موضع گیری های بی پایه و اساس ،چندین بار کشور را تا آستانه جنگ پیش برده است.

لذا ما فعالان دانشجوی زندانی، از همه دانشگاهیان خواستاریم تا به جنگ به عنوان خطری بالقوه در این شرایط حساس منطقه ای نگاه کرده و اجازه ندهند که با فضاسازی های رسانه ای، مردم عزیزمان را نسبت به خطرات و عواقب خانمان سوز و ویرانگر جنگ فریب دهند.

در پایان ضمن اطمینان از اینکه دوستان خارج از زندان خود به نیکی به تحلیل شرایط و بهترین عمل سیاسی ممکن دست خواهند زد، همراهی خویش را با مبارزات جنبش دانشجویی و کوششهای دموکراسی خواهانه و حقوق بشر طلبانه مردم ایران در خارج از ابراز داشته ، ایستادگی خویش را بر سر مواضع ای که بدان خاطر در زندان به سر می بریم ،اعلام می داریم .

جواد علیخانی

آرش صادقی

مصطفی نیلی

سید مهدی خدایی

پیمان عارف

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی

برگزاری مراسم گرامیداشت کیانوش آسا بر سر مزارش؛ به مناسبت روز دانشجو

برگزاری مراسم گرامیداشت کیانوش آسا بر سر مزارش؛ به مناسبت روز دانشجو

در راه وطن ریخته شد خون کیانوش / از درد و غمش ما همه گشتیم سیه پوش
عزیزم کیانوش شهیدم کیانوش


هنگامه ی نابودی بیداد رسیده / بعد از شب تاریک سحرگاه رسیده
عزیزم کیانوش شهیدم کیانوش

بر قاتل تو شمر ستمکار خروشیم / رایت بستانیم و به راه تو بکوشیم
عزیزم کیانوش شهیدم کیانوش


این خلق به جان آمده را صبر نماندست / در سوگ شهید وطن این نغمه بخواندست
عزیزم کیانوش شهیدم کیانوش

از سرخی خون، سبز شده لاله در این خاک / سوز دل ما ساخته این زخمه غمناک
عزیزم کیانوش شهیدم کیانوش

مراسم گرامیداشت کیانوش آسا، توسط هم دانشگاهیان وی و جمعی از فعالین مدنی کرمانشاه بر سر مزار وی برگزار شد.

به گزارش دانشجونیوز، ظهر روز گذشته ١۵ آذر ماه، مصادف با روز عاشورا، عده ای از همکلاسی های کیانوش آسا در کنار جمعی از فعالین مدنی کرمانشاه، مردم کرمانشاه و خانواده وی با حضور بر سر مزار کیانوش آسا یاد و خاطر آن شهید را گرامی داشتند.

شهید کیانوش آسا از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه علم و صنعت، تحصیلات دوره کارشناسی خود را در دانشگاه رازی کرمانشاه گذرانده بود. وی در پی اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨، در تظاهرات ٢۵خرداد آن سال، به ضرب دو گلوله جان خود را از دست داد. لازم به ذکر است که در دو سال گذشته نیز به مناسبت روز دانشجو مراسمی بر سر مزار وی برگزار شده بود.

فشار بر خانواده دانشجویان جانباخته در حوادث پس از انتخابات برای سکوت و عدم برگزاری مراسم سالگرد دانشجویان، پس از گذشت دو سال هم چنان ادامه دارد. چندی پیش، در اواخر آبان ماه نیز عزیز دانشور آسا، برادر شهید کیانوش آسا، برای مدتی بازداشت شده بود. وی از فعالین مدنی کرمانشاه و دبیر جبهه ی سبز کرمانشاه (صلح سبز) می باشد.

گفتگو با مادر هانیه صانع فرشی: روزی که هانیه آزاد شود عید من است

گفتگو با مادر هانیه صانع فرشی: روزی که هانیه آزاد شود عید من است

هانیه صانع فرشی بهمراه شش وبلاگ نویس دیگر در تاریخ ٢٧ فروردین در شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی تهران محاکمه و به اتهام توهین به مقدسات ، تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه نظام به احکامی ناعادلانه محکوم شدند.

ایمان مسجدی و سپهر ابراهیمی هر کدام به هشت سال زندان، محمدرضا گلی‌زاده، هانیه صانع فرشی، به هفت سال زندان، حجت نیكویی و لادن مستوفی مآب به پنج سال زندان و امیر لطیفی به هفت سال زندان و ٧٤ ضربه شلاق محکوم شدند. احکامی که (غیر از حکم لادن مستوفی مآب) عینا در دادگاه تجدید نظر در مهرماه مورد تایید قرار گرفت.

همچنین پیش از رای دادگاه تجدید نظرمینا جعفری وکیل هانیه صانع فرشی به جرس گفته بود: "هانیه به هفت سال حبس به اتهام توهین به مقدسات و توهین به رهبری محکوم شد که متاسفانه اصلا در دادگاه بدوی حضور نداشتم و روند به این صورت است که دادگاه تجدید نظر برگزار نمی شود و لایحه دفاعیه را مطالعه می کنند و رای نهایی را صادر می کنند که متاسفانه در سیستم قضایی ایران این روند رسمی شده است و نیازی به تشکیل دادگاه برای تجدید نظر نمی بینند مگر در مواردی خاص. این ایراداتی است که ما همیشه مطرح کرده ایم که با این روند چگونه وکلا می توانند از موکلان خود دفاع کنند؟ و زمانیکه من قاضی صادر کننده رای را نمی توانم ملاقات کنم و حتی وکلا نمی توانند موکلان خود را که پرونده سیاسی دارند ملاقات کنند، دیگر چه می توانم بگوییم؟ متاسفانه این یکی از مشکلات وکلا است که مقامات قضایی باید پاسخگوی آن باشند."


هانیه صانع فرشی از اهالی شهر تبریز و دیپلمه است که هیچگونه فعالیت سیاسی نداشته و تنها به علت فعالیت های فیس بوکی و اینترنتی بازداشت شد و دو ماه در انفرادی و تحت بازجویی های سنگین بوده است.


مادر هانیه با اشاره به دلتنگی ها و مشکلاتش ادامه می دهد: "هانیه که زندانی شده من هم تنها شدم و چون مسافت راه طولانی است من نمی توانم هر هفته از تبریز تا تهران را بروم. الان هم هوا خیلی سرد شده و هزینه ها هم زیاد است بخاطر همین این هفته نتوانستم به دیدنش بروم دلم هم خیلی برایش تنگ شده، اگر خدا بخواهد و بتوانم هفته دیگر به ملاقاتش می روم. متاسفانه از تلفن هم محروم است و نمی توانم با او حرف بزنم و از حالش خبردار شوم. وقتی از حالش خبر ندارم نگران و بی تابش می شوم حتی مدتی پیش که آبهای گرم زندان قطع بود و سیستم گرمادهی زندان کار نمی کرد خیلی نگران و ناراحت بودم... اما این دفعه در ملاقات که گفت این مشکلات برطرف شده خیالم راحت شد."


وی در خصوص مشکلات و شرایط دیگر زندان ادامه می دهد: "یک مسئله دیگری هم است که اینها هواخوری ندارند فقط یک حیاط خلوتی است که به هر نفر یک موزاییک می رسد و آنها را برای هوا خوری به فضای بزرگتر نمی برند...چند وقت پیش هم سالگرد فوت پدرش بود برای مرخصی اقدام کردیم اما اجازه ندادند.البته ملاقات حضوری هم نداشتیم اما در گفتگویی که دفعه پیش با شما داشتم آقای دادستان لطف کردند و الان با ملاقات حضوری ما موافقت می کنند."
مادر این وبلاگ نویس دربند با آرزوی آزادی او بیان می کند: "گفته اند اسم هانیه روی لیست زندانی هایی عفو خورده است اما عید غدیر آزاد نشد. البته هیچ زندانی سیاسی را آزاد نکردند و فقط بعضی از زندانی های غیر سیاسی آزاد شدند. اما تلفن که زدم گفتند بعضی از زندانیان سیاسی برای بیست و دوم بهمن ماه آزاد می شوند من هم چشم "انتظار" آزادی هانیه هستم."


این مادر تنها و رنج کشیده در پاسخ به این سوال که اگر روز بیست و دوم بهمن در منزلتان زده شود و هانیه وارد شود چه حس و حالی پیدا می کنید، می گوید: "من جز هانیه کسی را ندارم و تنها آرزویم "آزاد"ی هانیه ام است. روزی که هانیه از این در وارد شود عید من است و دیگر هیچ چیزی از خدا نمی خواهم...(با گریه و بغض این مادر تنها و دردکشیده امکان ادامه گفتگو دست نداد.)