۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

نامه ایی به رهبر دروغ و تجاوز و اختلاس و جنایتکار

در کنج سلول تنهائی می نویسم
در اوج غریبی می نویسم
می نویسم برای تو که ظالم تر از هر ظالمی هستی
توئی که هزاران مادر را از دیدن فرزند خود محروم کردی
توئی که هزاران فرزند را از آغوش پر مهر خانواده جدا کردی
توئی که جان هزاران نفر را گرفتی
به چه جرمی؟
می دانم جوابش را نمی دانی ولی بگذار من برایت می گویم خوب گوش کن
جرمشان آزادیخواهی بود
جرمشان خواستن دنیای زیبا و رنگارنگی بود که می خواستند نه آن دنیای سیاهی که تو برایشان رقم زده بودی
فکر می کنی با کشتن و زندانی کردنشان صدایشان را خفه کرده ایی؟
نه باز هم مثل 33 سال گذشته سخت در اشتباهی
آن ها صدایشان خفه نشد
آن ها تکثیر شدن
آن ها در من در ما تکثیر شدن
آن که کشته شد آن که خفه شد توئی نه جوانان سرزمین
سال گذشته درست همین موقع اولین نامه را برایت نوشتم
امسال هم دومین را نوشتم
بهت قول میدم به تمام لحظه لحظه ثانیه های زندگی من و مائی که سیاه کردی قول میدهم تا مرگ تو از پا نمیشینم ...

ریحانه گلی زاده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر